صالحین مسجد( با محوریت بینش مطهــر )

سنگر مجازی حلقه های صالحین

صالحین مسجد( با محوریت بینش مطهــر )

سنگر مجازی حلقه های صالحین

صالحین مسجد( با محوریت بینش مطهــر )
روش شناسی(متدولوژی) استاد مطهری
برای درک صحیح از اسلام، انسان و جهان هستی،
برای جستجو گران حقیقت بویژه جوانان جذاب خواهد بود.
روش شناسی فیلسوفی عارف
و فقیهی مجاهد
که هنوز عبارت زیبای او، وجدان های بیدار را
به تحسین نظام فکریش وا می دارد
که گفت:
"من ستایشگری معلمی هستم
که اندیشیدن را به من بیاموزد
نه اندیشه ها را"


پیوندهای روزانه
کلمات کلیدی

صالحین سردار شهید خادم صادق

بهترین تفریح مؤمن شناست.

استخر نیم بهای برق شیراز ویژه ی صالحین

استخر برق شیراز نیم بها

اصول کار تیمی

غدیرخم از نگاه شهید مطهری

مبلغ و میزان قدرت مقاومت یک ملّت

رئیس جمهور آمریکا فتوا صادر کرده است که

مقاومت مردم غزه نمونه ای از قدرت مقاومت انسان

امروز قضیّه‌ى اوّل جهان اسلام قضیّه‌ى غزّه است؛

خطبه‌هاى امام خامنه ای در نماز عید سعید فطر

سگ هارى و گرگ درنده‌اى به انسانهاى مظلوم حمله کرده است؛

سامانه پیامک KHAMENEI.IR

توصیه قرآن برای انتخاب همسر

همایش آسیب شناسی ماهواره (دجالواره)

دجال در آخر الزمان مردم را فرا می خواند به عبودیت خودش

مفهوم دجال در روایات

باید کار را از نقطه ی آسان و با مساعدت همگرایان آغاز کنیم

مقایسه دجالواره با ماهواره

دجال به عنوان نماد قدرت ثروت و فرهنگ که در تقابل با دین

باید با این هنر ها آشنا شد و با ابراز خودشان به جنگ آنها رفت

ماهواره به دنبال تغییر سبک زندگی

دجال که در آخر الزمان است با همه اقتدارهای دجال های گذشته

شروع عملیات افشای دجالواره شیطان با رمز یا علی بن ابیطالب علیه السلام

آغاز عملیات بزرگ افشای دجالواره شیطان

افشای دجالواره شیطان

شروع عملیات

سپاه احمدبن موسی شیراز پیشتاز افشای دجالواره ی شیطان

نشست های مقدماتی عملیات بزرگ دجالواره شیطان

یک شاه بیت اخلاقی در روابط اجتماعی

آخرین نظرات

۷ مطلب در مهر ۱۳۹۲ ثبت شده است

کتاب ولایت فقیه

پدیدآور اصلی :   خمینی، روح الله رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران

ناشر :  

موسسه تحقیقات و نشر معارف اهل البیت (ع)
  :  
موضوع  :   ولایت فقیه
 



 فهرست مطالب کتاب ولایت فقیه
برای مطالعه هرکدام از فهرست زیر
با کلیک راست
در new tab باز بفرمایید




 
   
منبع:
lib.ahlolbait.com



قابل توجه بازدید کنندگان محترم وبلاگ صالحین مسجد
در اهمیت کتاب ولایت ففیه که پیش از انقلاب اسلامی از زبان حضرت امام خمینی سلام الله علیه به عنوان کلاس درس در نجف اشرف ایراد شده است و پس از پیروزی انقلاب اسلامی، یک اصل قانون اساسی را به خوداختصاص داده است؛ همین بس که مقدمه ی کتاب را در زیر مطالعه بفرمایید تا به استدلال حضرت امام در اهمیت  و مبانی ولایت فقیه در اسلام پی ببرید:

مقدمه‌

(بسم‌ اللّه‌ الرحمن‌ الرحیم‌ و ‌به‌ نستعین‌) الحمد للّه‌ِ رب‌ِّ العالمین‌ و صلّی‌ اللّه‌ ‌علی‌ خیر خلقه‌ ‌محمّد‌ و آله‌ اجمعین‌ موضوع‌ «ولایت‌ فقیه‌» فرصتی‌ ‌است‌ ‌که‌ راجع‌ ‌به‌ بعضی‌ امور و مسائل‌ مربوط ‌به‌ ‌آن‌ صحبت‌ شود. ولایت‌ فقیه‌ ‌از‌ موضوعاتی‌ ‌است‌ ‌که‌ تصور آنها موجب‌ تصدیق‌ می‌شود، و چندان‌ ‌به‌ برهان‌ احتیاج‌ ندارد. ‌به‌ این‌ معنی‌ ‌که‌ هر کس‌ عقاید و احکام‌ اسلامی‌ ‌را‌، ‌حتی‌ اجمالًا، دریافته‌ باشد چون‌ ‌به‌ ولایت‌ فقیه‌ برسد و ‌آن‌ ‌را‌ ‌به‌ تصور آورد، بی‌درنگ‌ تصدیق‌ خواهد کرد، و ‌آن‌ ‌را‌ ضروری‌ و بدیهی‌ خواهد شناخت‌. این‌ ‌که‌ امروز ‌به‌ ولایت‌ فقیه‌ چندان‌ توجهی‌ نمی‌شود و احتیاج‌ ‌به‌ استدلال‌ پیدا کرده‌، علتش‌ اوضاع‌ اجتماعی‌ مسلمانان‌ عموماً، و حوزه‌های‌ علمیه‌ خصوصاً، می‌باشد. اوضاع‌ اجتماعی‌ ‌ما مسلمانان‌ و وضع‌ حوزه‌های‌ علمیه‌ ریشه تاریخی‌ دارد ‌که‌ ‌به‌ ‌آن‌ اشاره‌ می‌کنم‌.

نهضت‌ اسلام‌ ‌در‌ آغاز گرفتار یهود شد؛ و تبلیغات‌ ضد اسلامی‌ و دسایس‌ فکری‌ ‌را‌ نخست‌ آنها شروع‌ کردند و ‌به‌ طوری‌ ‌که‌ ملاحظه‌ می‌کنید، دامنه ‌آن‌ تا ‌به‌ حال‌ کشیده‌ شده‌ ‌است‌. ‌بعد‌ ‌از‌ آنها نوبت‌ ‌به‌ طوایفی‌ رسید ‌که‌ ‌به‌ یک‌ معنی‌ شیطانتر ‌از‌ یهودند. اینها ‌به‌ صورت‌ استعمارگر ‌از‌ سیصد سال‌ پیش‌، ‌ یا ‌ بیشتر، ‌به‌ کشورهای‌ اسلامی‌ راه‌ پیدا کردند؛ و برای‌ رسیدن‌ ‌به‌ مطامع‌ استعماری‌ خود لازم‌ دیدند ‌که‌ زمینه‌هایی‌ فراهم‌ سازند تا اسلام‌ ‌را‌ نابود کنند. قصدشان‌ این‌ نبود ‌که‌ مردم‌ ‌را‌ ‌از‌ اسلام‌ دور کنند تا نصرانیت‌ نضجی‌ بگیرد؛ چون‌ اینها نه‌ ‌به‌ نصرانیت‌ اعتقاد داشتند و نه‌ ‌به‌ اسلام‌؛ ‌لکن‌ ‌در‌ طول‌ این‌ مدت‌، و ‌در‌ اثنای‌ جنگهای‌ صلیبی‌، احساس‌ کردند ‌آن‌ چه‌ سدی‌ ‌در‌ مقابل‌ منافع‌ مادی‌ آنهاست‌ و منافع‌ مادی‌ و قدرت‌ سیاسی‌ آنها ‌را‌ ‌به‌ خطر می‌اندازد، اسلام‌ و احکام‌ اسلام‌ ‌است‌ و ایمانی‌ ‌که‌ مردم‌ ‌به‌ ‌آن‌ دارند. پس‌، ‌به‌ وسایل‌ مختلف‌ بر ضد اسلام‌ تبلیغ‌ و دسیسه‌ کردند. مبلغینی‌ ‌که‌ ‌در‌ حوزه‌های‌ روحانیت‌ درست‌ کردند و عمالی‌ ‌که‌ ‌در‌ دانشگاهها و مؤسسات‌ تبلیغات‌ دولتی‌ ‌ یا ‌ بنگاههای‌ انتشاراتی‌ داشتند و مستشرقینی‌ ‌که‌ ‌در‌ خدمت‌ دولتهای‌ استعمارگر هستند همه‌ دست‌ ‌به‌ دست‌ هم‌ داده‌ ‌در‌ تحریف‌ حقایق‌ اسلام‌ کار کردند. ‌به‌ طوری‌ ‌که‌ بسیاری‌ ‌از‌ مردم‌ و افراد تحصیل‌ کرده‌ نسبت‌ ‌به‌ اسلام‌ گمراه‌ و دچار اشتباه‌ شده‌اند.

اسلام‌ دین‌ افراد مجاهدی‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌به‌ دنبال‌ حق‌ و عدالتند. دین‌ کسانی‌ ‌است‌ ‌که‌ آزادی‌ و استقلال‌ می‌خواهند. مکتب‌ مبارزان‌ و مردم‌ ضد استعمار ‌است‌. اما اینها اسلام‌ ‌را‌ طور دیگری‌ معرفی‌ کرده‌اند و می‌کنند. تصور نادرستی‌ ‌که‌ ‌از‌ اسلام‌ ‌در‌ اذهان‌ عامه‌ ‌به‌ وجود آورده‌ و شکل‌ ناقصی‌ ‌که‌ ‌در‌ حوزه‌های‌ علمیه‌ عرضه‌ می‌شود برای‌ این‌ منظور ‌است‌ ‌که‌ خاصیت‌ انقلابی‌ و حیاتی‌ اسلام‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌آن‌ بگیرند، و نگذارند مسلمانان‌ ‌در‌ کوشش‌ و جنبش‌ و نهضت‌ باشند؛ آزادیخواه‌ باشند؛ دنبال‌ اجرای‌ احکام‌ اسلام‌ باشند؛ حکومتی‌ ‌به‌ وجود بیاورند ‌که‌ سعادتشان‌ ‌را‌ تأمین‌ کند؛ چنان‌ زندگی‌ داشته‌ باشند ‌که‌ ‌در‌ شأن‌ انسان‌ ‌است‌.

مثلًا تبلیغ‌ کردند ‌که‌ اسلام‌ دین‌ جامعی‌ نیست‌؛ دین‌ زندگی‌ نیست‌؛ برای‌ جامعه‌ نظامات‌ و قوانین‌ ندارد؛ طرز حکومت‌ و قوانین‌ حکومتی‌ نیاورده‌ ‌است‌. اسلام‌ فقط احکام‌ حیض‌ و نفاس‌ ‌است‌. اخلاقیاتی‌ هم‌ دارد؛ اما راجع‌ ‌به‌ زندگی‌ و اداره جامعه‌ چیزی‌ ندارد. تبلیغات‌ سوء آنها متأسفانه‌ مؤثر واقع‌ شده‌ ‌است‌. الآن‌ گذشته‌ ‌از‌ عامه مردم‌، طبقه تحصیل‌ کرده‌، چه‌ دانشگاهی‌ و چه‌ بسیاری‌ ‌از‌ محصلین‌ روحانی‌، اسلام‌ ‌را‌ درست‌ نفهمیده‌اند و ‌از‌ ‌آن‌ تصور خطایی‌ دارند. همان‌ طور ‌که‌ مردم‌ افراد غریب‌ ‌را‌ نمی‌شناسد، اسلام‌ ‌را‌ هم‌ نمی‌شناسد و [اسلام‌] ‌در‌ میان‌ مردم‌ دنیا ‌به‌ وضع‌ غربت‌ زندگی‌ می‌کند. چنانچه‌ کسی‌ بخواهد اسلام‌ ‌را‌ ‌آن‌ طور ‌که‌ هست‌ معرفی‌ کند، مردم‌ ‌به‌ این‌ زودیها باورشان‌ نمی‌آید؛ بلکه‌ عمال‌ استعمار ‌در‌ حوزه‌ها هیاهو و جنجال‌ ‌به‌ پا می‌کنند.

برای‌ این‌ ‌که‌ کمی‌ معلوم‌ شود فرق‌ میان‌ اسلام‌ و ‌آن‌ چه‌ ‌به‌ عنوان‌ اسلام‌ معرفی‌ می‌شود تا چه‌ حد ‌است‌، شما ‌را‌ توجه‌ می‌دهم‌ ‌به‌ تفاوتی‌ ‌که‌ میان‌ «قرآن‌» و کتب‌ حدیث‌، با رساله‌های‌ عملیه‌ هست‌: قرآن‌ و کتابهای‌ حدیث‌، ‌که‌ منابع‌ احکام‌ و دستورات‌ اسلام‌ ‌است‌، با رساله‌های‌ عملیه‌، ‌که‌ توسط مجتهدین‌ عصر و مراجع‌ نوشته‌ می‌شود، ‌از‌ لحاظ جامعیت‌ و اثری‌ ‌که‌ ‌در‌ زندگانی‌ اجتماعی‌ می‌تواند داشته‌ باشد، بکلی‌ تفاوت‌ دارد. نسبت‌ اجتماعیات‌ قرآن‌ با آیات‌ عبادی‌ ‌آن‌، ‌از‌ نسبت‌ صد ‌به‌ یک‌ هم‌ بیشتر ‌است‌! ‌از‌ یک‌ دوره‌ کتاب‌ حدیث‌ ‌که‌ حدود پنجاه‌ کتاب‌ ‌است‌ و همه احکام‌ اسلام‌ ‌را‌ ‌در‌ بر دارد، سه‌ چهار کتاب‌ مربوط ‌به‌ عبادات‌ و وظایف‌ انسان‌ نسبت‌ ‌به‌ پروردگار ‌است‌، مقداری‌ ‌از‌ احکام‌ هم‌ مربوط ‌به‌ اخلاقیات‌ ‌است‌؛ بقیه‌ همه‌ مربوط ‌به‌ اجتماعیات‌، اقتصادیات‌، حقوق‌، و سیاست‌ و تدبیر جامعه‌ ‌است‌.

۰ نظر ۲۴ مهر ۹۲ ، ۲۱:۵۰
وبلاگ صالحین مسجد(با محوریت بینش مطهر)

اعمال از عرفه تا غدیر


دعاى حضرت حسین علیه السلام در روز عرفه

و از جمله دعاهاى مشهور این روز دعاى حضرت سید الشهداء علیه السلام است بشر و بشیر پسران غالب اسدى روایت کرده اند که پسین روز عرفه در عرفات در خدمت آن حضرت بودیم پس از خیمه خود بیرون آمدند با گروهى از اهل بیت و فرزندان و شیعیان با نهایت تَذَلُّل و خشوع پس در جانب چپ کوه ایستادند و روى مبارک را بسوى کعبه گردانیدند و دستها را برابر رو برداشتند مانند مسکینى که طعام طلبد و این دعا را خواندند:

اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذى لَیْسَ لِقَضآئِهِ دافِعٌ وَلا لِعَطائِهِ مانِعٌ وَلا کَصُنْعِهِ

ستایش خاص خدایى است که نیست براى قضا و حکمش جلوگیرى و نه براى عطا و بخششش مانعى و نه مانند ساخته اش

صُنْعُ صانِعٍ وَهُوَ الْجَوادُ الْواسِعُ فَطَرَ اَجْناسَ الْبَدائِعِ واَتْقَنَ

ساخته هیچ سازنده اى و او است بخشنده وسعت ده که آفرید انواع گوناگون پدیده ها را و

بِحِکْمَتِهِ الصَّنائِعَ لا تَخْفى عَلَیْهِ الطَّلایِعُ وَلا تَضیعُ عِنْدَهُ الْوَدائِعُ

به حکمت خویش محکم ساخت مصنوعات را طلایه ها(ى عالم وجود) بر او مخفى نیست و امانتها در نزد او ضایع نشود

جازى کُلِّ صانِعٍ وَرائِشُ کُلِّ قانعٍ وَراحِمُ کُلِّ ضارِعٍ وَمُنْزِلُ

پاداش دهنده عمل هر سازنده و سامان دهنده زندگى هر قناعت پیشه و مهربان نسبت به هر نالان ، فروفرستنده

الْمَنافِعِ وَالْکِتابِ الْجامِعِ بِالنُّورِ السّاطِعِ وَ هُوَ لِلدَّعَواتِ سامِعٌ

هر سود و بهره و آن کتاب جامع که فرستادش بوسیله نور آن نور درخشان و او است که دعاها را شنواست

وَلِلْکُرُباتِ دافِعٌ وَلِلدَّرَجاتِ رافِعٌ وَلِلْجَبابِرَةِ قامِعٌ فَلا اِلهَ غَیْرُهُ وَلا

و گرفتاریها را برطرف کند و درجات را بالا برد و گردنکشان را ریشه کن سازد پس معبودى جز او نیست و

شَىْءَ یَعْدِلُهُ وَلَیْسَ کَمِثْلِهِ شَىْءٌ وَهُوَ السَّمیعُ الْبَصیرُاللَّطیفُ الْخَبیرُ

چیزى با او برابرى نکند و چیزى همانندش نیست و او شنوا است و بینا و دقیق و آگاه

وَهُوَ عَلى کُلِّشَىْءٍ قَدیرٌ اَللّهُمَّ اِنّى اَرْغَبُ إِلَیْکَوَاَشْهَدُ بِالرُّبُوبِیَّةِ لَکَ

و او بر هرچیز توانا است خدایا من بسوى تو اشتیاق دارم و به پروردگارى تو گواهى دهم

مُقِرّاً بِاَنَّکَ رَبّى وَ اِلَیْکَ مَرَدّى اِبْتَدَاْتَنى بِنِعْمَتِکَ قَبْلَ اَنْ اَکُونَ

اقرار دارم به اینکه تو پروردگار منى و بسوى تو است بازگشت من آغاز کردى وجود مرا به رحمت خود پیش از آنکه باشم

شَیْئاً مَذْکُورا وَخَلَقْتَنى مِنَ التُّرابِ ثُمَّ اَسْکَنْتَنِى الاْصْلابَ آمِناً

چیز قابل ذکرى و مرا از خاک آفریدى آنگاه در میان صلبها جایم دادى و ایمنم ساختى

لِرَیْبِ الْمَنُونِ وَاخْتِلافِ الدُّهُورِ وَالسِّنینَ فَلَمْ اَزَلْ ظاعِناً مِنْ

از حوادث زمانه و تغییرات روزگار و سالها و همچنان همواره از

صُلْبٍ اِلى رَحِمٍ فى تَقادُمٍ مِنَ الاْیّامِ الْماضِیَةِ وَالْقُرُونِ الْخالِیَةِ لَمْ

صلبى به رحمى کوچ کردم در ایام قدیم و گذشته و قرنهاى پیشین

تُخْرِجْنى لِرَاْفَتِکَ بى وَلُطْفِکَ لى وَاِحْسانِکَ اِلَىَّ فى دَوْلَةِ اَئِمَّةِ

و از روى مهر و راءفتى که به من داشتى و احسانت نسبت به من مرا به جهان نیاوردى در دوران حکومت پیشوایان

الْکُفْرِ الَّذینَ نَقَضُوا عَهْدَکَ وَکَذَّبُوا رُسُلَکَلکِنَّکَ اَخْرَجْتَنى لِلَّذى

کفر آنان که پیمان تو را شکستند و فرستادگانت را تکذیب کردند ولى در زمانى مرا بدنیا آوردى که

سَبَقَلى مِنَ الْهُدَى الَّذى لَهُ یَسَّرْتَنى وَفیهِ اَنْشَاءْتَنى وَمِنْ قَبْلِ ذلِکَ

پیش از آن در علمت گذشته بود از هدایتى که اسبابش را برایم مهیا فرمودى و در آن مرا نشو و نما دادى و پیش از

رَؤُفْتَ بى بِجَمیلِ صُنْعِکَ وَسَوابِغِ نِعَمِکَ فابْتَدَعْتَ خَلْقى مِنْ مَنِىٍّ

این نیز به من مهر ورزیدى بوسیله رفتار نیکویت و نعمتهاى شایانت که پدید آوردى خلقتم را از منى

یُمْنى وَاَسْکَنْتَنى فى ظُلُماتٍ ثَلاثٍ بَیْنَ لَحْمٍ وَدَمٍ وَجِلْدٍ لَمْ

ریخته شده و جایم دادى در سه پرده تاریکى (مشیمه و رحم و شکم ) میان گوشت و خون و پوست

تُشْهِدْنى خَلْقى وَلَمْ تَجْعَلْ اِلَىَّ شَیْئاً مِنْ اَمْرى ثُمَّ اَخْرَجْتَنى لِلَّذى

و گواهم نساختى در خلقتم و واگذار نکردى به من چیزى از کار خودم را سپس بیرونم آوردى بدانچه

سَبَقَ لى مِنَ الْهُدى اِلَى الدُّنْیا تآمّاً سَوِیّاً وَحَفِظْتَنى فِى الْمَهْدِ طِفْلاً

در علمت گذشته بود از هدایتم بسوى دنیا خلقتى تمام و درست و در حال طفولیت و خردسالى

صَبِیّاً وَرَزَقْتَنى مِنَ الْغِذآءِ لَبَناً مَرِیّاً وَعَطَفْتَ عَلَىَّ قُلُوبَ

در گهواره محافظتم کردى و روزیم دادى از غذاها شیرى گوارا و دل پرستاران را

الْحَواضِنِ وَکَفَّلْتَنى الاُْمَّهاتِ الرَّواحِمَ وَکَلاَْتَنى مِنْ طَوارِقِ الْجآنِّ

بر من مهربان کردى و عهده دار پرستاریم کردى مادران مهربان را و از آسیب جنیان

وَسَلَّمْتَنى مِنَ الزِّیادَةِ وَالنُّقْصانِفَتَعالَیْتَ یا رَحیمُ یا رَحْمنُ حتّى

نگهداریم کردى و از زیادى و نقصان سالمم داشتى پس برترى تو اى مهربان و اى بخشاینده تا

اِذَا اسْتَهْلَلْتُ ناطِقاً بِالْکَلامِاَتْمَمْتَ عَلَىَّ سَوابغَ الاِْ نْعامِ وَرَبَّیْتَنى

آنگاه که لب به سخن گشودم و تمام کردى بر من نعمتهاى شایانت را و پرورشم دادى

زایِداً فى کُلِّ عامٍ حَتّى إ ذَا اکْتَمَلَتْ فِطْرَتى وَاعْتَدَلَتْ مِرَّتى اَوْجَبْتَ

هرساله زیادتر از سال پیش تا آنگاه که خلقتم کامل شد و تاب و توانم به حد اعتدال رسید واجب کردى

عَلَىَّ حُجَتَّکَ بِاَنْ اَلْهَمْتَنى مَعْرِفَتَکَ وَرَوَّعْتَنى بِعَجائِبِ حِکْمَتِکَ

بر من حجت خود را بدین ترتیب که معرفت خود را به من الهام فرمودى و بوسیله عجایب حکمتت به هراسم انداختى

وَاَیْقَظْتَنى لِما ذَرَاْتَ فى سَمآئِکَوَاَرْضِکَ مِنْ بَدائِعِ خَلْقِکَ

و بیدارم کردى بدانچه آفریدى در آسمان و زمینت از پدیده هاى آفرینشت

وَنَبَّهْتَنى لِشُکْرِکَ وَذِکْرِکَ وَاَوجَبْتَ عَلَىَّ طاعَتَکَ وَعِبادَتَکَ

و آگاهم کردى به سپاسگزارى و ذکر خودت و اطاعت و عبادتت را بر من واجب کردى

وَفَهَّمْتَنى ما جاَّءَتْ بِهِ رُسُلُکَ وَیَسَّرْتَ لى تَقَبُّلَ مَرْضاتِکَ وَمَنَنْتَ

و آنچه رسولانت آورده بودند به من فهماندى و پذیرفتن موجبات خوشنودیت را برایم آسان کردى

عَلَىَّ فى جَمیعِ ذلِکَ بِعَونِکَ وَلُطْفِکَ ثُمَّ اِذْ خَلَقْتَنى مِنْ خَیْرِ الثَّرى لَمْ

و در تمام اینها به یارى و لطف خود بر من منت نهادى سپس به اینکه مرا از بهترین خاکها آفریدى

تَرْضَ لى یا اِلهى نِعْمَةً دُونَ اُخرى وَرَزَقْتَنى مِنْ اَنواعِ الْمَعاشِ

راضى نشدى اى معبود من که تنها از نعمتى برخوردار شوم و از دیگرى منع گردم بلکه روزیم دادى

وَصُنُوفِ الرِّیاشِ بِمَنِّکَ الْعَظیمِ الاْعْظَمِ عَلَىَّ وَاِحْسانِکَ الْقَدیمِ

از انواع (نعمتهاى ) زندگى و اقسام لوازم کامرانى و این بواسطه آن نعمت بخشى بزرگ و بزرگترت بود بر من و آن احسان دیرینه ات بود

اِلَىَّ حَتّى اِذا اَتْمَمْتَ عَلَىَّ جَمیعَ النِّعَمِ وَصَرَفْتَ عَنّى کُلَّ النِّقَمِ

نسبت به من تا اینکه تمام نعمتها را بر من کامل کردى و تمام رنجها و بلاها را از من دور ساختى

لَمْ یَمْنَعْکَ جَهْلى وَجُرْاءَتى عَلَیْکَ اَنْ دَلَلْتَنى اِلى ما یُقَرِّبُنى

باز هم نادانى و دلیرى من بر من جلوگیرت نشد از اینکه راهنماییم کردى بدانچه مرا به تو نزدیک کند

اِلَیْکَ وَوَفَّقْتَنى لِما یُزْلِفُنى لَدَیْکَ فَاِنْ دَعَوْتُکَ اَجَبْتَنى وَاِنْ سَئَلْتُکَ

و موفقم داشتى بدانچه مرا به درگاهت مقرب سازد که اگر بخوانمت پاسخم دهى و اگر بخواهم از تو

اَعْطَیْتَنى وَاِنْ اَطَعْتُکَ شَکَرْتَنى وَاِنْ شَکَرْتُکَ زِدْتَنى کُلُّ ذلِکَ

به من عطا کنى و اگر اطاعتت کنم قدردانى کنى و اگر سپاسگزاریت کنم بر من بیفزایى و همه اینها

اِکْمالٌ لاِنْعُمِکَ عَلَىَّ وَاِحْسانِکَ اِلَىَّ فَسُبْحانَکَ سُبْحانَکَ مِنْ مُبْدِئٍ

براى کامل ساختن نعمتهاى تو است بر من و احسانى است که نسبت به من دارى پس منزهى تو، منزه از آن رو که آغازنده

مُعیدٍ حَمیدٍ مَجیدٍ تَقَدَّسَتْ اَسْمآؤُکَ وَعَظُمَتْ الاَّؤُکَ فَاءَىَُّ نِعَمِکَ ی ا

نعمتى و بازگرداننده و ستوده و بزرگوارى بسى پاکیزه است نامهاى تو و بزرگ است نعمتهاى تو پس اى

اِلهى اُحْصى عَدَداً وَذِکْراً اءَمْ اَىُّ عَطایاکَ اءَقُومُ بِها شُکْراً وَهِىَ یا

معبود من کدامیک از نعمتهایت را بشماره درآورده و یاد کنم یا براى کدامیک از عطاهایت به سپاسگزارى اقدام کنم در صورتى که آنها

رَبِّ اَکْثَرُ مِنْ اَنْ یُحْصِیَهَا الْعآدّوُنَ اءَوْ یَبْلُغَ عِلْماً بِهَا الْحافِظُونَ ثُمَّ

اى پروردگار من بیش از آن است که حسابگران بتوانند آنها را بشمارند یا دانش حافظان بدانها رسد سپس اى خدا

ما صَرَفْتَ وَدَرَاءْتَ عَنّى اَللّهُمَّ مِنَ الضُرِّ وَالضَّرّآءِ اءَکْثَرُ مِمّا ظَهَرَ لى

آنچه را از سختى و گرفتارى از من دور کرده و باز داشتى بیشتر بوده از آنچه برایم آشکار شد

مِنَ الْعافِیَةِ وَالسَّرّآءِ وَاَنَا اَشْهَدُ یا اِلهى بِحَقیقَةِ ایمانى وَعَقْدِ

از تندرستى و خوشى و من گواهى دهم خدایا به حقیقت ایمان خودم و بدانچه تصمیمات یقینم بدان بسته است

عَزَماتِ یَقینى وَخالِصِ صَریحِ تَوْحیدى وَباطِنِ مَکْنُونِ ضَمیرى

و توحید خالص و بى شائبه خود و درون سرپوشیده نهادم

وَعَلائِقِ مَجارى نُورِ بَصَرى وَاَساریرِ صَفْحَةِ جَبینى وَخُرْقِ

و رشته هاى دید نور چشمانم و خطوط صفحه پیشانیم

مَسارِبِ نَفْسى وَخَذاریفِ مارِنِ عِرْنینى وَمَسارِبِ سِماخِ سَمْعى

و رخنه هاى راههاى تنفسم و پرده هاى نرمه بینیم و راههاى پرده گوشم

وَما ضُمَّتْ وَاَطْبَقَتْ عَلَیْهِ شَفَتاىَ وَحَرَکاتِ لَفْظِ لِسانى وَمَغْرَزِ

و آنچه بچسبد و روى هم قرار گیرد بر آن دو لبم و حرکتهاى تلفظ زبانم و محل پیوست کام

حَنَکِ فَمى وَفَکّى وَمَنابِتِ اَضْراسى وَمَساغِ مَطْعَمى وَمَشْرَبى

(فک بالاى ) دهان و آرواره ام و محل بیرون آمدن دندانهایم و محل چشیدن خوراک و آشامیدنیهایم

وَحِمالَةِ اُمِّ رَاءْسى وَبُلُوعِ فارِغِ حَباَّئِلِ عُنُقى وَمَا اشْتَمَلَ عَلیْهِ تامُورُ

و رشته و عصب مغز سرم و لوله (حلق ) متصل به رگهاى گردنم و آنچه در برگرفته آن را

صَدْرى وَحمائِلِ حَبْلِ وَتینى وَنِیاطِ حِجابِ قَلْبى وَاءَفْلاذِ حَواشى

قفسه سینه ام و رشته هاى رگ قلبم و شاهرگ پرده دلم و پاره هاى گوشه و کنار

کَبِدى وَما حَوَتْهُ شَراسیفُ اَضْلاعى وَحِقاقُ مَفاصِلى وَقَبضُ

جگرم و آنچه را در بردارد استخوانهاى دنده هایم و سربندهاى استخوانهایم و انقباض

عَوامِلى وَاَطرافُِ اَنامِلى وَلَحْمى وَدَمى وَشَعْرى وَبَشَرى

عضلات بدنم و اطراف سر انگشتانم و گوشتم و خونم و موى بدنم و بشره پوستم

وَعَصَبى وَقَصَبى وَعِظامى وَمُخّى وَعُرُوقى وَجَمیعُِ جَوارِحى وَمَا

و عصبم و ساقم و استخوانم و مغزم و رگهایم و تمام اعضاء و جوارحم و آنچه بر اینها

انْتَسَجَ عَلى ذلِکَ اَیّامَ رِضاعى وَما اَقلَّتِ الاْرْضُ مِنّى وَنَوْمى

بافته شده از دوران شیرخوارگیم و آنچه را زمین از من بر خود گرفته و خوابم

وَیَقَظَتى وَسُکُونى وَحَرَکاتِ رُکُوعى وَسُجُودى اَنْ لَوْ حاوَلْتُ

و بیداریم و آرمیدنم و حرکتهاى رکوع و سجود من (گواهى دهم ) که اگر تصمیم بگیرم

وَاجْتَهَدْتُ مَدَى الاْعصارِ وَالاْحْقابِ لَوْ عُمِّرْتُها اَنْ اءُؤَدِّىَ شُکْرَ

و بکوشم در طول قرون و اعصار بر فرض که چنین عمرى بکنم و بخواهم شکر

واحِدَةٍ مِنْ اءَنْعُمِکَ مَا اسْتَطَعْتُ ذلِکَ اِلاّ بِمَنِّکَ الْمُوجَبِ عَلَىَّ بِهِ

یکى از نعمتهاى تو را بجا آورم نخواهم توانست جز به لطف خود که آن خود واجب کند بر من

شُکْرُکَ اَبَداً جَدیداً وَثَنآءً طارِفاً عَتیداً اَجَلْ وَلوْ حَرَصْتُ اَنَا

سپاسگزاریت را دوباره از نو و موجب ستایشى تازه و ریشه دار گردد آرى و اگر حریص باشم من

وَالْعآدُّونَ مِنْ اَنامِکَ اءَنْ نُحْصِىَ مَدى اِنْعامِکَ سالِفِهِ وَ انِفِهِ ما

و حسابگران از مخلوقت که بخواهیم اندازه نعمت بخشیهاى تو را از گذشته و آینده

حَصَرْناهُ عَدَداً وَلا اَحْصَیناهُ اَمَداًهَیْهاتَ اءنّى ذلِکَ وَاَنْتَ الْمُخْبِرُ فى

به حساب درآوریم نتوانیم بشماره درآوریم و نه از نظر زمان و اندازه آنرا احصاء کنیم ! هیهات ! کجا چنین چیزى میسر است

کِتابِکَ النّاطِقِ وَالنَّبَاءِ الصّادِقِ وَاِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللّهِ لا تُحْصُوها

و تو خود در کتاب گویا و خبر راست و درستت خبر داده اى که ((اگر بشمارید نعمت خدا را احصاء نتوانید کرد))

صَدَقَ کِتابُکَ اْللّهُمَّ وَاِنْبآؤُکَ وَبَلَّغَتْ اَنْبِیآؤُکَ وَرُسُلُکَ ما اَنْزَلْتَ

خدایا کتاب تو و خبرى که دادى راست است و رساندند پیمبران و رسولانت هرچه را بر ایشان از وحى خویش فروفرستادى

عَلَیْهِمْ مِنْ وَحْیِکَ وَشَرَعْتَ لَهُمْ وَبِهِمْ مِنْ دینِکَ غَیْرَ اءَنّى یا اِلهى

و آنچه را تشریع کردى براى آنها و بوسیله آنها از دین و آیین خود جز اینکه معبودا

اَشْهَدُ بِجَُهْدى وَجِدّى وَمَبْلَغِ طاعَتى وَوُسْعى وَاءَقُولُ مُؤْمِناً

من گواهى دهم به سعى و کوششم و به اندازه رسائى طاعت و وسعم و از روى ایمان

مُوقِناً اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذى لَمْ یَتَّخِذْ وَلَداً فَیَکُونَ مَوْرُوثاً وَلَمْ یَکُنْ لَهُ

و یقین مى گویم ستایش خدایى را سزاست که نگیرد فرزندى تا از او ارث برند و نیست برایش

شَریکٌ فى مُلْکِهِ فَیُضآدَُّهُ فیَما ابْتَدَعَ وَلا وَلِىُّ مِنَ الذُّلِّ فَیُرْفِدَهُ فیما

شریکى در فرمانروایى تا با او ضدّیت کنند در آنچه پدید آورد و نه نگهدارى از خوارى دارد تا کمکش کند در آنچه

صَنَعَ فَسُبْحانَهُ سُبْحانَهُ لَوْ کانَ فیهِما الِهَةٌ اِلا اللّهُ لَفَسَدَتا وَتَفَطَّرَتا

بوجود آورد پس منزه باد منزه که اگر بود در آسمان و زمین خدایانى جز او هر دو تباه مى شدند و از هم متلاشى مى گشتند

سُبْحانَ اللّهِ الْواحِدِ الاْحَدِ الصَّمَدِ الَّذى لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ وَلَمْ یَکُنْ

منزه است خداى یگانه یکتاى بى نیازى که فرزند ندارد و فرزند کسى نیست و نیست

لَهُ کُفُواً اَحَدٌ اَلْحَمْدُ لِلّهِ حَمْداً یُعادِلُ حَمْدَ مَلاَّئِکَتِهِ الْمُقَرَّبینَ وَاَنْبِی آئِهِ

برایش همتایى هیچکس ستایش خداى را است ستایشى که برابر ستایش فرشتگان مقرب او و پیمبران

الْمُرْسَلینَ وَصَلَّى اللّهُ عَلى خِیَرَتِهِ مُحَمَّدٍ خاتَمِ النَّبِیّینَ وَآلِهِ

مرسلش باشد و درود خدا بر بهترین خلقش محمد خاتم پیمبران و آل

الطَّیِبینَ الطّاهِرینَ الْمُخلَصینَ وَسَلَّمَ

پاک و پاکیزه و خالص او باد و سلام

پس شروع فرمود آن حضرت در سؤ ال و اهتمام نمود در دُعا و آب از دیده هاى مبارَکَش جارى بود پس گفت :

اَللّهُمَّ اجْعَلْنى اَخْشاکَ کَانّى اَراکَ وَاَسْعِدْنى بِتَقویکَ وَلا تُشْقِنى بِمَعْصِیَتِکَ

ترسان خودت کن که گویا مى بینمت و به پرهیزکارى از خویش خوشبختم گردان و به واسطه نافرمانیت بدبختم مکن

وَخِرْلى فى قَضآئِکَ وَبارِکْ لى فى قَدَرِکَ حَتّى لا اءُحِبَّ تَعْجیلَ ما

و در سرنوشت خود خیر برایم مقدر کن و مقدراتت را برایم مبارک گردان تا چنان نباشم که تعجیل آنچه را

۰ نظر ۲۱ مهر ۹۲ ، ۲۳:۰۱
وبلاگ صالحین مسجد(با محوریت بینش مطهر)


 

آنهایی که
از جنگ خاطره دارند

همزمان با رونمایی از تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب «لشکر خوبان» پایگاه اطلاع‌رسانی khamenei.ir اقدام به انتشار سلسله مطالبی با موضوع «تاریخ شفاهی دفاع مقدس» نموده است. پرونده‌ی «آنهایی که از جنگ خاطره دارند» با محوریت مطالبه‌ی قدیمی رهبر انقلاب اسلامی از خاطره‌گویان و نویسندگان برای ثبت خاطرات رزمندگان دفاع مقدس و با حضور چهره‌های فعال و نام آشنای عرصه‌ی تاریخ شفاهی دفاع مقدس آماده شده است.


برای بازدید اینجا را کلیک کنید


 «درسهایِ جنگ» برگرفته از سایت   khamenei.ir
*آنی که باید باشد نیست
در مقوله‌ى خاطرات و تاریخ جنگ، من میخواهم تکیه و تأکید کنم. ما همه‌ى این حجم کارى که انجام دادیم، در مقابل آنچه که باید انجام بگیرد، بسیار کم است. با اینکه الان، هم سپاه، هم ارتش، هم حوزه‌ى هنرى، هم بخشهاى مختلف مردمى، هم ستاد کل و آن قسمت تاریخ جنگ مشغول کار هستند، در عین حال، فرآورده‌هاى مجموع اینها، هم از لحاظ کمیت، بسیار کمتر از آن چیزى است که باید باشد، هم از لحاظ کیفیت - اگرچه بعضى از کیفیات آنها واقعاً خوب است - اما در مجموع، آن کیفیتى که باید نشان‌دهنده‌ى زیباییها، ظرافتها، لطفها، برجستگیها و درخشندگیهاى این دوران عجیب باشد، نیست و هنوز خیلى جا براى حرف زدن هست؛ خیلى. ببینید! وقتى گفته میشود که مثلاً ما ششصد یا هزار عنوان کتاب درباره‌ى دفاع مقدس نوشته‌ایم، بعضیها خیال میکنند که این خیلى زیاد است؛ نه، این خیلى کم است. جنگ یکى از مقاطع حساس تاریخ براى همه‌ى ملتهاست؛ چه در آن جنگ شکست بخورند، چه پیروز بشوند؛ بررسى این حادثه براى آن ملتها، سرشار از درس است. نه اینکه فقط افتخار کنیم؛ افتخار کردن، یکى از بخشهاى قضیه است؛ اطلاعات فراوان، آگاهیهاى گوناگون، نشان دادن وضعیتهایى که وجود داشته است و وضعیتهایى که میتواند در آینده وجود داشته باشد، از بخشهاى دیگر قضیه است. در دنیا روى جنگهایى که اتفاق میافتد، خیلى کار میکنند. ۱۳۸۵/۰۷/۲۹
 
* همه آنها که از جنگ خاطره دارند
دفاع مقدس، جنگِ سرتاپا افتخار است؛ از همان روزى که رژیم صدام به تهران حمله کرد و فرودگاه را زد، و تا روزى که امام قطعنامه را قبول کردند و تا بعد از آنکه صدام دوباره حمله کرد و باز مردم مبارز و مجاهد ما ریختند و تمام صحراى این منطقه را پُر کردند و جوانان بسیجى از سرتاسر کشور که نمایش عجیبى نشان دادند و عراق را در این نوبت دوم، مجبور به عقب‌نشینى کردند، سرتاسر این دوران، دوران افتخار است. جا دارد که کار هنرى بشود، ثبت و ضبط بشود و کار تخصصى انجام بگیرد. الان مراکزى هست و دوستانى کارهاى حرفه‌اى و تخصصى خوبى انجام میدهند. در آنِ واحد دو کار: هم کار حرفه‌اى و تخصصى و مدیریت مطلع و عالمانه‌ى بر جمع‌آورى خاطرات، هم در کنار آن، استفاده‌ى از عموم کسانى که در جاهاى مختلف خاطراتى از جنگ دارند و منحصر نکردن آن به یک کانال خاص که موجب محدودیت نشود. ۱۳۸۵/۰۷/۲۹

* به آسانی نمی‌توان...
آنچه از حماسه و شجاعت و قدرت و صلابت و فتح رزمندگان اسلام در این مدت گذشت و آنچه از ایثار و قدرت روحى و توکل به خدا و اعتماد به نفس که ملت بزرگ ما از خود نشان دادند، با هیچ بیان قابل توصیف نیست. آرى، صحیفه‌ى دل و لوح ذهن پُرخاطره‌ى آزاد مردان و شیرزنان و غیور رزمندگان و دلیر بسیجیان ملت ما را که مدرنترین سلاحهاى ابرقدرتها در برابر اراده‌ى پولادین آنان خنثى گردیده است، به آسانى نمى‌توان در هیچ گزارشى ترسیم کرد؛ مگر آن که همه‌ى کسانى که توانایى نگارش و سرایش، ترسیم و تجسم دارند، دیده‌ها و یافته‌هاى خود و دیگران را هنرمندانه به نظم و نثر و تصویر درآورند.

مقوله‌ی جنگ در نگاه رهبر معظم انقلاب اسلامی یکی از مقاطع حساس تاریخی برای ملتها محسوب می‌شود.
آیت الله العظمی خامنه ای کسب اطلاعات و آگاهی‌های گوناگون از دفاع مقدس به خصوص از زاویه‌ی خاطرات و تاریخ جنگ را همواره مورد تأکید قرار داده و کار هنری در این زمینه را لازم دانسته‌اند.
آنچه در ادامه می‌آید گزیده‌ای از بیانات رهبر انقلاب درباره‌ی اهمیت و ضرورت پرداختن به این موضوع است:


*آنی که باید باشد نیست
در مقوله‌ى خاطرات و تاریخ جنگ، من میخواهم تکیه و تأکید کنم. ما همه‌ى این حجم کارى که انجام دادیم، در مقابل آنچه که باید انجام بگیرد، بسیار کم است. با اینکه الان، هم سپاه، هم ارتش، هم حوزه‌ى هنرى، هم بخشهاى مختلف مردمى، هم ستاد کل و آن قسمت تاریخ جنگ مشغول کار هستند، در عین حال، فرآورده‌هاى مجموع اینها، هم از لحاظ کمیت، بسیار کمتر از آن چیزى است که باید باشد، هم از لحاظ کیفیت - اگرچه بعضى از کیفیات آنها واقعاً خوب است - اما در مجموع، آن کیفیتى که باید نشان‌دهنده‌ى زیباییها، ظرافتها، لطفها، برجستگیها و درخشندگیهاى این دوران عجیب باشد، نیست و هنوز خیلى جا براى حرف زدن هست؛ خیلى. ببینید! وقتى گفته میشود که مثلاً ما ششصد یا هزار عنوان کتاب درباره‌ى دفاع مقدس نوشته‌ایم، بعضیها خیال میکنند که این خیلى زیاد است؛ نه، این خیلى کم است. جنگ یکى از مقاطع حساس تاریخ براى همه‌ى ملتهاست؛ چه در آن جنگ شکست بخورند، چه پیروز بشوند؛ بررسى این حادثه براى آن ملتها، سرشار از درس است. نه اینکه فقط افتخار کنیم؛ افتخار کردن، یکى از بخشهاى قضیه است؛ اطلاعات فراوان، آگاهیهاى گوناگون، نشان دادن وضعیتهایى که وجود داشته است و وضعیتهایى که میتواند در آینده وجود داشته باشد، از بخشهاى دیگر قضیه است. در دنیا روى جنگهایى که اتفاق میافتد، خیلى کار میکنند. ۱۳۸۵/۰۷/۲۹
 
* همه آنها که از جنگ خاطره دارند
دفاع مقدس، جنگِ سرتاپا افتخار است؛ از همان روزى که رژیم صدام به تهران حمله کرد و فرودگاه را زد، و تا روزى که امام قطعنامه را قبول کردند و تا بعد از آنکه صدام دوباره حمله کرد و باز مردم مبارز و مجاهد ما ریختند و تمام صحراى این منطقه را پُر کردند و جوانان بسیجى از سرتاسر کشور که نمایش عجیبى نشان دادند و عراق را در این نوبت دوم، مجبور به عقب‌نشینى کردند، سرتاسر این دوران، دوران افتخار است. جا دارد که کار هنرى بشود، ثبت و ضبط بشود و کار تخصصى انجام بگیرد. الان مراکزى هست و دوستانى کارهاى حرفه‌اى و تخصصى خوبى انجام میدهند. در آنِ واحد دو کار: هم کار حرفه‌اى و تخصصى و مدیریت مطلع و عالمانه‌ى بر جمع‌آورى خاطرات، هم در کنار آن، استفاده‌ى از عموم کسانى که در جاهاى مختلف خاطراتى از جنگ دارند و منحصر نکردن آن به یک کانال خاص که موجب محدودیت نشود. ۱۳۸۵/۰۷/۲۹

* به آسانی نمی‌توان...
آنچه از حماسه و شجاعت و قدرت و صلابت و فتح رزمندگان اسلام در این مدت گذشت و آنچه از ایثار و قدرت روحى و توکل به خدا و اعتماد به نفس که ملت بزرگ ما از خود نشان دادند، با هیچ بیان قابل توصیف نیست. آرى، صحیفه‌ى دل و لوح ذهن پُرخاطره‌ى آزاد مردان و شیرزنان و غیور رزمندگان و دلیر بسیجیان ملت ما را که مدرنترین سلاحهاى ابرقدرتها در برابر اراده‌ى پولادین آنان خنثى گردیده است، به آسانى نمى‌توان در هیچ گزارشى ترسیم کرد؛ مگر آن که همه‌ى کسانى که توانایى نگارش و سرایش، ترسیم و تجسم دارند، دیده‌ها و یافته‌هاى خود و دیگران را هنرمندانه به نظم و نثر و تصویر درآورند. ۱۳۶۸/۰۶/۳۰
برچسب‌ها: ثبت جزئیات دفاع مقدس؛ هنر انقلابی؛ حفظ فرهنگ جنگ؛ تاریخ دفاع مقدس؛
۰ نظر ۲۰ مهر ۹۲ ، ۱۵:۵۸
وبلاگ صالحین مسجد(با محوریت بینش مطهر)