انسانشناسی مناسک عاشورایی
در گفتگو با دکتر فکوهی
مناسک از مهم ترین عواملی هستند که می توانند حافظه تاریخی را در سطح فردی ولی از آن مهم تر در سطح جمعی تولید و بازتولید کنند
ناصر فکوهی، انسان شناس، نویسنده و مترجم برجسته هم روزگار ماست. او دانشیار گروه انسان شناسی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، مدیر تارنمای انسان شناسی و فرهنگ و عضو انجمن بین المللی جامعه شناسی و ایران شناسی است. آنچه در پی می آید، گفت وگوی ما با ایشان درباره آئین های عاشورایی و شهر از منظر نگاه انسان شناسانه است.
آئین های
عاشورا از زاویه نگاه انسان شناسی چون شما، چه مفهومی دارد؟
ناصر فکوهی- آئین های عاشورا در نگاه علوم اجتماعی جزئی تفکیک ناپذیر از مجموعه هایی به
حساب می آیند که در فرهنگ به آن ها فرایندهای مناسکی اطلاق می شود و تقریبا در تمام
جوامع کنونی و گذشته انسانی وجود داشته اند. البته با اشکال، محتواها، کارکردها و روابط
متفاوتی که هر بار باید به دقت به آن ها اشاره کرد. بنابراین نباید نتیجه گرفت که استفاده
از مفهوم «مناسک» لزوما ما را در نوعی جهان شمولی در سطح جهانی، در سطح اسلام و حتی
در سطح مذهب شیعه قرار دهد. این شاید نقطه اساسی باشد که تفکر اجتماعی را از رویکردهای
دینی به موضوع جدا می کند. برای شهرشناسان، فرهنگ شناسان، انسان شناسان و جامعه شناسان، این مناسک در کنار مضامین مذهبی و بسیار مورد احترامشان دارای نقش ها و کارکردها و
جایگاه هایی اساسی در نظام اجتماعی هستند.
اگر خواسته باشیم به صورت مختصر به مواردی اشاره کنم، می توانم به چند فرایند که در مناسکی همچون عاشورا در نظام اجتماعی پدید می آید، در این گفت وگوی کوتاه بپردازم. نخستین فرایند،
فرایند تولید و بازتولید حافظه تاریخی است. مناسک از مهم ترین عواملی هستند که می توانند
حافظه تاریخی را در سطح فردی ولی از آن مهم تر در سطح جمعی تولید و بازتولید کنند.
این حافظه می تواند استناد به وقایعی مستند یا با استناد به وقایعی اسطوره ای باشد
ولی آنچه اهمیت دارد در واقعی بودن (در معنی دقت در روند و جزئیات رویدادها) و یا اسطوره ای بودن
(در معنای پر و بال گرفتن های ذهنی و اخلاقی و نمادین و نشانه شناختی و غیره) نیست،
آنچه اهمیت دارد، مفهوم «بازگشت»ی است که مناسک ایجاد می کند که لزوما بازگشتی تقویمی
است چنانکه این مراسم هر سال تکرار می شود و زمینه ای را ایجاد می کند که استناد های
تاریخی که به ویژه در بعد ارزشی، اخلاقی و الگو وارشان اهمیت داشته باشند، تکرار شوند.
از همین جا به نقش مهم دیگر مراسم عاشورا و آیین های مشابه می رسیم، اینکه این مناسک، مناسکی هویت ساز هستند؛ یعنی، افراد شرکت کننده در آن ها با مشارکت خود و بر اساس بازتولید
الگوهای برگرفته از نمونه های آغازین (archétype) به شخصیت خود هویت می بخشند یا این هویت را تقویت می کنند. حال با توجه به آنکه هر جامعه ای بدون برخورداری از کنشگرانی که دارای هویت هایی انسجام یافته در سطوح فردی و جمعی باشند، نمی تواند به حیات خود ادامه دهد، اهمیت چنین مناسکی و دلیل پایداری شان را درک می کنیم. با هر بار تکرار مراسم، هویت ها، بازسازی شده و انسجام می یابند و کنشگران می توانند نه تنها در فرایند مراسم، بلکه به ویژه پس از آن در روابطی اجتماعی بر اساس تعاملات رفتاری و ذهنی با یکدیگر مشارکت کنند و به جامعه خود تداوم ببخشند. در کل هر جامعه ای از خلال مجموعه ای از چنین فرایندهای آیینی می تواند خود را تعریف، الگوهای مرجع خود را ساخته و به حیات اجتماعی خود ادامه دهد. البته این نکته را نیز ناگفته نگذاریم که رویکرد نسبت به این یا آن مراسم، برای مثال رویکرد نسبت به مراسم عاشورا لزوماً در بین گروه های
مختلف اجتماعی یکسان نیست. به عبارت دیگر افراد یک جامعه بر اساس تکثر در آیین ها و تکثر در تعبیرشان از هر آیین هویت های فردی و اجتماعی خود را بازسازی می کنند.و سرانجام باید به نقش این آیین در بازسازی قالب های «زمانی / مکانی» در نظام کنش، اشاره ای کوتاه کرد، هر آیینی کمک می کند که مجموعه کنشگران یک جامعه بتوانند ظرف یا ظروف زمانی / مکانی خود را بازیابند. تکرار مراسم، تکراری است که زمان و مکان را بازسازی می کند و به فرد و گروه اجازه می دهد خود را در «جهان» بازیابد. در صورت نبود چنین فرایندهایی یا در صورت تضعیف آن ها بی شک، چنین ظروفی نیز تضعیف شده و ما با آسیب هایی روبرو خواهیم شد که به دلیل اخلال در تولید و بازتولید فضا و زمان به وجود می آیند.
هنوز هم تهران در بسیاری از زمینه ها از سبک زندگی گرفته تا سیستم معماری الگویی برای سایر
شهرستان هاست و به همین دلیل نیز توجه و آسیب زدایی از تهران نه امری صرفا محلی بلکه امری است که باید آن را ملی به شمار آورد.