صالحین مسجد( با محوریت بینش مطهــر )

سنگر مجازی حلقه های صالحین

صالحین مسجد( با محوریت بینش مطهــر )

سنگر مجازی حلقه های صالحین

صالحین مسجد( با محوریت بینش مطهــر )
روش شناسی(متدولوژی) استاد مطهری
برای درک صحیح از اسلام، انسان و جهان هستی،
برای جستجو گران حقیقت بویژه جوانان جذاب خواهد بود.
روش شناسی فیلسوفی عارف
و فقیهی مجاهد
که هنوز عبارت زیبای او، وجدان های بیدار را
به تحسین نظام فکریش وا می دارد
که گفت:
"من ستایشگری معلمی هستم
که اندیشیدن را به من بیاموزد
نه اندیشه ها را"


پیوندهای روزانه
کلمات کلیدی

صالحین سردار شهید خادم صادق

بهترین تفریح مؤمن شناست.

استخر نیم بهای برق شیراز ویژه ی صالحین

استخر برق شیراز نیم بها

اصول کار تیمی

غدیرخم از نگاه شهید مطهری

مبلغ و میزان قدرت مقاومت یک ملّت

رئیس جمهور آمریکا فتوا صادر کرده است که

مقاومت مردم غزه نمونه ای از قدرت مقاومت انسان

امروز قضیّه‌ى اوّل جهان اسلام قضیّه‌ى غزّه است؛

خطبه‌هاى امام خامنه ای در نماز عید سعید فطر

سگ هارى و گرگ درنده‌اى به انسانهاى مظلوم حمله کرده است؛

سامانه پیامک KHAMENEI.IR

توصیه قرآن برای انتخاب همسر

همایش آسیب شناسی ماهواره (دجالواره)

دجال در آخر الزمان مردم را فرا می خواند به عبودیت خودش

مفهوم دجال در روایات

باید کار را از نقطه ی آسان و با مساعدت همگرایان آغاز کنیم

مقایسه دجالواره با ماهواره

دجال به عنوان نماد قدرت ثروت و فرهنگ که در تقابل با دین

باید با این هنر ها آشنا شد و با ابراز خودشان به جنگ آنها رفت

ماهواره به دنبال تغییر سبک زندگی

دجال که در آخر الزمان است با همه اقتدارهای دجال های گذشته

شروع عملیات افشای دجالواره شیطان با رمز یا علی بن ابیطالب علیه السلام

آغاز عملیات بزرگ افشای دجالواره شیطان

افشای دجالواره شیطان

شروع عملیات

سپاه احمدبن موسی شیراز پیشتاز افشای دجالواره ی شیطان

نشست های مقدماتی عملیات بزرگ دجالواره شیطان

یک شاه بیت اخلاقی در روابط اجتماعی

آخرین نظرات

اعمال از عرفه تا غدیر


دعاى حضرت حسین علیه السلام در روز عرفه

و از جمله دعاهاى مشهور این روز دعاى حضرت سید الشهداء علیه السلام است بشر و بشیر پسران غالب اسدى روایت کرده اند که پسین روز عرفه در عرفات در خدمت آن حضرت بودیم پس از خیمه خود بیرون آمدند با گروهى از اهل بیت و فرزندان و شیعیان با نهایت تَذَلُّل و خشوع پس در جانب چپ کوه ایستادند و روى مبارک را بسوى کعبه گردانیدند و دستها را برابر رو برداشتند مانند مسکینى که طعام طلبد و این دعا را خواندند:

اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذى لَیْسَ لِقَضآئِهِ دافِعٌ وَلا لِعَطائِهِ مانِعٌ وَلا کَصُنْعِهِ

ستایش خاص خدایى است که نیست براى قضا و حکمش جلوگیرى و نه براى عطا و بخششش مانعى و نه مانند ساخته اش

صُنْعُ صانِعٍ وَهُوَ الْجَوادُ الْواسِعُ فَطَرَ اَجْناسَ الْبَدائِعِ واَتْقَنَ

ساخته هیچ سازنده اى و او است بخشنده وسعت ده که آفرید انواع گوناگون پدیده ها را و

بِحِکْمَتِهِ الصَّنائِعَ لا تَخْفى عَلَیْهِ الطَّلایِعُ وَلا تَضیعُ عِنْدَهُ الْوَدائِعُ

به حکمت خویش محکم ساخت مصنوعات را طلایه ها(ى عالم وجود) بر او مخفى نیست و امانتها در نزد او ضایع نشود

جازى کُلِّ صانِعٍ وَرائِشُ کُلِّ قانعٍ وَراحِمُ کُلِّ ضارِعٍ وَمُنْزِلُ

پاداش دهنده عمل هر سازنده و سامان دهنده زندگى هر قناعت پیشه و مهربان نسبت به هر نالان ، فروفرستنده

الْمَنافِعِ وَالْکِتابِ الْجامِعِ بِالنُّورِ السّاطِعِ وَ هُوَ لِلدَّعَواتِ سامِعٌ

هر سود و بهره و آن کتاب جامع که فرستادش بوسیله نور آن نور درخشان و او است که دعاها را شنواست

وَلِلْکُرُباتِ دافِعٌ وَلِلدَّرَجاتِ رافِعٌ وَلِلْجَبابِرَةِ قامِعٌ فَلا اِلهَ غَیْرُهُ وَلا

و گرفتاریها را برطرف کند و درجات را بالا برد و گردنکشان را ریشه کن سازد پس معبودى جز او نیست و

شَىْءَ یَعْدِلُهُ وَلَیْسَ کَمِثْلِهِ شَىْءٌ وَهُوَ السَّمیعُ الْبَصیرُاللَّطیفُ الْخَبیرُ

چیزى با او برابرى نکند و چیزى همانندش نیست و او شنوا است و بینا و دقیق و آگاه

وَهُوَ عَلى کُلِّشَىْءٍ قَدیرٌ اَللّهُمَّ اِنّى اَرْغَبُ إِلَیْکَوَاَشْهَدُ بِالرُّبُوبِیَّةِ لَکَ

و او بر هرچیز توانا است خدایا من بسوى تو اشتیاق دارم و به پروردگارى تو گواهى دهم

مُقِرّاً بِاَنَّکَ رَبّى وَ اِلَیْکَ مَرَدّى اِبْتَدَاْتَنى بِنِعْمَتِکَ قَبْلَ اَنْ اَکُونَ

اقرار دارم به اینکه تو پروردگار منى و بسوى تو است بازگشت من آغاز کردى وجود مرا به رحمت خود پیش از آنکه باشم

شَیْئاً مَذْکُورا وَخَلَقْتَنى مِنَ التُّرابِ ثُمَّ اَسْکَنْتَنِى الاْصْلابَ آمِناً

چیز قابل ذکرى و مرا از خاک آفریدى آنگاه در میان صلبها جایم دادى و ایمنم ساختى

لِرَیْبِ الْمَنُونِ وَاخْتِلافِ الدُّهُورِ وَالسِّنینَ فَلَمْ اَزَلْ ظاعِناً مِنْ

از حوادث زمانه و تغییرات روزگار و سالها و همچنان همواره از

صُلْبٍ اِلى رَحِمٍ فى تَقادُمٍ مِنَ الاْیّامِ الْماضِیَةِ وَالْقُرُونِ الْخالِیَةِ لَمْ

صلبى به رحمى کوچ کردم در ایام قدیم و گذشته و قرنهاى پیشین

تُخْرِجْنى لِرَاْفَتِکَ بى وَلُطْفِکَ لى وَاِحْسانِکَ اِلَىَّ فى دَوْلَةِ اَئِمَّةِ

و از روى مهر و راءفتى که به من داشتى و احسانت نسبت به من مرا به جهان نیاوردى در دوران حکومت پیشوایان

الْکُفْرِ الَّذینَ نَقَضُوا عَهْدَکَ وَکَذَّبُوا رُسُلَکَلکِنَّکَ اَخْرَجْتَنى لِلَّذى

کفر آنان که پیمان تو را شکستند و فرستادگانت را تکذیب کردند ولى در زمانى مرا بدنیا آوردى که

سَبَقَلى مِنَ الْهُدَى الَّذى لَهُ یَسَّرْتَنى وَفیهِ اَنْشَاءْتَنى وَمِنْ قَبْلِ ذلِکَ

پیش از آن در علمت گذشته بود از هدایتى که اسبابش را برایم مهیا فرمودى و در آن مرا نشو و نما دادى و پیش از

رَؤُفْتَ بى بِجَمیلِ صُنْعِکَ وَسَوابِغِ نِعَمِکَ فابْتَدَعْتَ خَلْقى مِنْ مَنِىٍّ

این نیز به من مهر ورزیدى بوسیله رفتار نیکویت و نعمتهاى شایانت که پدید آوردى خلقتم را از منى

یُمْنى وَاَسْکَنْتَنى فى ظُلُماتٍ ثَلاثٍ بَیْنَ لَحْمٍ وَدَمٍ وَجِلْدٍ لَمْ

ریخته شده و جایم دادى در سه پرده تاریکى (مشیمه و رحم و شکم ) میان گوشت و خون و پوست

تُشْهِدْنى خَلْقى وَلَمْ تَجْعَلْ اِلَىَّ شَیْئاً مِنْ اَمْرى ثُمَّ اَخْرَجْتَنى لِلَّذى

و گواهم نساختى در خلقتم و واگذار نکردى به من چیزى از کار خودم را سپس بیرونم آوردى بدانچه

سَبَقَ لى مِنَ الْهُدى اِلَى الدُّنْیا تآمّاً سَوِیّاً وَحَفِظْتَنى فِى الْمَهْدِ طِفْلاً

در علمت گذشته بود از هدایتم بسوى دنیا خلقتى تمام و درست و در حال طفولیت و خردسالى

صَبِیّاً وَرَزَقْتَنى مِنَ الْغِذآءِ لَبَناً مَرِیّاً وَعَطَفْتَ عَلَىَّ قُلُوبَ

در گهواره محافظتم کردى و روزیم دادى از غذاها شیرى گوارا و دل پرستاران را

الْحَواضِنِ وَکَفَّلْتَنى الاُْمَّهاتِ الرَّواحِمَ وَکَلاَْتَنى مِنْ طَوارِقِ الْجآنِّ

بر من مهربان کردى و عهده دار پرستاریم کردى مادران مهربان را و از آسیب جنیان

وَسَلَّمْتَنى مِنَ الزِّیادَةِ وَالنُّقْصانِفَتَعالَیْتَ یا رَحیمُ یا رَحْمنُ حتّى

نگهداریم کردى و از زیادى و نقصان سالمم داشتى پس برترى تو اى مهربان و اى بخشاینده تا

اِذَا اسْتَهْلَلْتُ ناطِقاً بِالْکَلامِاَتْمَمْتَ عَلَىَّ سَوابغَ الاِْ نْعامِ وَرَبَّیْتَنى

آنگاه که لب به سخن گشودم و تمام کردى بر من نعمتهاى شایانت را و پرورشم دادى

زایِداً فى کُلِّ عامٍ حَتّى إ ذَا اکْتَمَلَتْ فِطْرَتى وَاعْتَدَلَتْ مِرَّتى اَوْجَبْتَ

هرساله زیادتر از سال پیش تا آنگاه که خلقتم کامل شد و تاب و توانم به حد اعتدال رسید واجب کردى

عَلَىَّ حُجَتَّکَ بِاَنْ اَلْهَمْتَنى مَعْرِفَتَکَ وَرَوَّعْتَنى بِعَجائِبِ حِکْمَتِکَ

بر من حجت خود را بدین ترتیب که معرفت خود را به من الهام فرمودى و بوسیله عجایب حکمتت به هراسم انداختى

وَاَیْقَظْتَنى لِما ذَرَاْتَ فى سَمآئِکَوَاَرْضِکَ مِنْ بَدائِعِ خَلْقِکَ

و بیدارم کردى بدانچه آفریدى در آسمان و زمینت از پدیده هاى آفرینشت

وَنَبَّهْتَنى لِشُکْرِکَ وَذِکْرِکَ وَاَوجَبْتَ عَلَىَّ طاعَتَکَ وَعِبادَتَکَ

و آگاهم کردى به سپاسگزارى و ذکر خودت و اطاعت و عبادتت را بر من واجب کردى

وَفَهَّمْتَنى ما جاَّءَتْ بِهِ رُسُلُکَ وَیَسَّرْتَ لى تَقَبُّلَ مَرْضاتِکَ وَمَنَنْتَ

و آنچه رسولانت آورده بودند به من فهماندى و پذیرفتن موجبات خوشنودیت را برایم آسان کردى

عَلَىَّ فى جَمیعِ ذلِکَ بِعَونِکَ وَلُطْفِکَ ثُمَّ اِذْ خَلَقْتَنى مِنْ خَیْرِ الثَّرى لَمْ

و در تمام اینها به یارى و لطف خود بر من منت نهادى سپس به اینکه مرا از بهترین خاکها آفریدى

تَرْضَ لى یا اِلهى نِعْمَةً دُونَ اُخرى وَرَزَقْتَنى مِنْ اَنواعِ الْمَعاشِ

راضى نشدى اى معبود من که تنها از نعمتى برخوردار شوم و از دیگرى منع گردم بلکه روزیم دادى

وَصُنُوفِ الرِّیاشِ بِمَنِّکَ الْعَظیمِ الاْعْظَمِ عَلَىَّ وَاِحْسانِکَ الْقَدیمِ

از انواع (نعمتهاى ) زندگى و اقسام لوازم کامرانى و این بواسطه آن نعمت بخشى بزرگ و بزرگترت بود بر من و آن احسان دیرینه ات بود

اِلَىَّ حَتّى اِذا اَتْمَمْتَ عَلَىَّ جَمیعَ النِّعَمِ وَصَرَفْتَ عَنّى کُلَّ النِّقَمِ

نسبت به من تا اینکه تمام نعمتها را بر من کامل کردى و تمام رنجها و بلاها را از من دور ساختى

لَمْ یَمْنَعْکَ جَهْلى وَجُرْاءَتى عَلَیْکَ اَنْ دَلَلْتَنى اِلى ما یُقَرِّبُنى

باز هم نادانى و دلیرى من بر من جلوگیرت نشد از اینکه راهنماییم کردى بدانچه مرا به تو نزدیک کند

اِلَیْکَ وَوَفَّقْتَنى لِما یُزْلِفُنى لَدَیْکَ فَاِنْ دَعَوْتُکَ اَجَبْتَنى وَاِنْ سَئَلْتُکَ

و موفقم داشتى بدانچه مرا به درگاهت مقرب سازد که اگر بخوانمت پاسخم دهى و اگر بخواهم از تو

اَعْطَیْتَنى وَاِنْ اَطَعْتُکَ شَکَرْتَنى وَاِنْ شَکَرْتُکَ زِدْتَنى کُلُّ ذلِکَ

به من عطا کنى و اگر اطاعتت کنم قدردانى کنى و اگر سپاسگزاریت کنم بر من بیفزایى و همه اینها

اِکْمالٌ لاِنْعُمِکَ عَلَىَّ وَاِحْسانِکَ اِلَىَّ فَسُبْحانَکَ سُبْحانَکَ مِنْ مُبْدِئٍ

براى کامل ساختن نعمتهاى تو است بر من و احسانى است که نسبت به من دارى پس منزهى تو، منزه از آن رو که آغازنده

مُعیدٍ حَمیدٍ مَجیدٍ تَقَدَّسَتْ اَسْمآؤُکَ وَعَظُمَتْ الاَّؤُکَ فَاءَىَُّ نِعَمِکَ ی ا

نعمتى و بازگرداننده و ستوده و بزرگوارى بسى پاکیزه است نامهاى تو و بزرگ است نعمتهاى تو پس اى

اِلهى اُحْصى عَدَداً وَذِکْراً اءَمْ اَىُّ عَطایاکَ اءَقُومُ بِها شُکْراً وَهِىَ یا

معبود من کدامیک از نعمتهایت را بشماره درآورده و یاد کنم یا براى کدامیک از عطاهایت به سپاسگزارى اقدام کنم در صورتى که آنها

رَبِّ اَکْثَرُ مِنْ اَنْ یُحْصِیَهَا الْعآدّوُنَ اءَوْ یَبْلُغَ عِلْماً بِهَا الْحافِظُونَ ثُمَّ

اى پروردگار من بیش از آن است که حسابگران بتوانند آنها را بشمارند یا دانش حافظان بدانها رسد سپس اى خدا

ما صَرَفْتَ وَدَرَاءْتَ عَنّى اَللّهُمَّ مِنَ الضُرِّ وَالضَّرّآءِ اءَکْثَرُ مِمّا ظَهَرَ لى

آنچه را از سختى و گرفتارى از من دور کرده و باز داشتى بیشتر بوده از آنچه برایم آشکار شد

مِنَ الْعافِیَةِ وَالسَّرّآءِ وَاَنَا اَشْهَدُ یا اِلهى بِحَقیقَةِ ایمانى وَعَقْدِ

از تندرستى و خوشى و من گواهى دهم خدایا به حقیقت ایمان خودم و بدانچه تصمیمات یقینم بدان بسته است

عَزَماتِ یَقینى وَخالِصِ صَریحِ تَوْحیدى وَباطِنِ مَکْنُونِ ضَمیرى

و توحید خالص و بى شائبه خود و درون سرپوشیده نهادم

وَعَلائِقِ مَجارى نُورِ بَصَرى وَاَساریرِ صَفْحَةِ جَبینى وَخُرْقِ

و رشته هاى دید نور چشمانم و خطوط صفحه پیشانیم

مَسارِبِ نَفْسى وَخَذاریفِ مارِنِ عِرْنینى وَمَسارِبِ سِماخِ سَمْعى

و رخنه هاى راههاى تنفسم و پرده هاى نرمه بینیم و راههاى پرده گوشم

وَما ضُمَّتْ وَاَطْبَقَتْ عَلَیْهِ شَفَتاىَ وَحَرَکاتِ لَفْظِ لِسانى وَمَغْرَزِ

و آنچه بچسبد و روى هم قرار گیرد بر آن دو لبم و حرکتهاى تلفظ زبانم و محل پیوست کام

حَنَکِ فَمى وَفَکّى وَمَنابِتِ اَضْراسى وَمَساغِ مَطْعَمى وَمَشْرَبى

(فک بالاى ) دهان و آرواره ام و محل بیرون آمدن دندانهایم و محل چشیدن خوراک و آشامیدنیهایم

وَحِمالَةِ اُمِّ رَاءْسى وَبُلُوعِ فارِغِ حَباَّئِلِ عُنُقى وَمَا اشْتَمَلَ عَلیْهِ تامُورُ

و رشته و عصب مغز سرم و لوله (حلق ) متصل به رگهاى گردنم و آنچه در برگرفته آن را

صَدْرى وَحمائِلِ حَبْلِ وَتینى وَنِیاطِ حِجابِ قَلْبى وَاءَفْلاذِ حَواشى

قفسه سینه ام و رشته هاى رگ قلبم و شاهرگ پرده دلم و پاره هاى گوشه و کنار

کَبِدى وَما حَوَتْهُ شَراسیفُ اَضْلاعى وَحِقاقُ مَفاصِلى وَقَبضُ

جگرم و آنچه را در بردارد استخوانهاى دنده هایم و سربندهاى استخوانهایم و انقباض

عَوامِلى وَاَطرافُِ اَنامِلى وَلَحْمى وَدَمى وَشَعْرى وَبَشَرى

عضلات بدنم و اطراف سر انگشتانم و گوشتم و خونم و موى بدنم و بشره پوستم

وَعَصَبى وَقَصَبى وَعِظامى وَمُخّى وَعُرُوقى وَجَمیعُِ جَوارِحى وَمَا

و عصبم و ساقم و استخوانم و مغزم و رگهایم و تمام اعضاء و جوارحم و آنچه بر اینها

انْتَسَجَ عَلى ذلِکَ اَیّامَ رِضاعى وَما اَقلَّتِ الاْرْضُ مِنّى وَنَوْمى

بافته شده از دوران شیرخوارگیم و آنچه را زمین از من بر خود گرفته و خوابم

وَیَقَظَتى وَسُکُونى وَحَرَکاتِ رُکُوعى وَسُجُودى اَنْ لَوْ حاوَلْتُ

و بیداریم و آرمیدنم و حرکتهاى رکوع و سجود من (گواهى دهم ) که اگر تصمیم بگیرم

وَاجْتَهَدْتُ مَدَى الاْعصارِ وَالاْحْقابِ لَوْ عُمِّرْتُها اَنْ اءُؤَدِّىَ شُکْرَ

و بکوشم در طول قرون و اعصار بر فرض که چنین عمرى بکنم و بخواهم شکر

واحِدَةٍ مِنْ اءَنْعُمِکَ مَا اسْتَطَعْتُ ذلِکَ اِلاّ بِمَنِّکَ الْمُوجَبِ عَلَىَّ بِهِ

یکى از نعمتهاى تو را بجا آورم نخواهم توانست جز به لطف خود که آن خود واجب کند بر من

شُکْرُکَ اَبَداً جَدیداً وَثَنآءً طارِفاً عَتیداً اَجَلْ وَلوْ حَرَصْتُ اَنَا

سپاسگزاریت را دوباره از نو و موجب ستایشى تازه و ریشه دار گردد آرى و اگر حریص باشم من

وَالْعآدُّونَ مِنْ اَنامِکَ اءَنْ نُحْصِىَ مَدى اِنْعامِکَ سالِفِهِ وَ انِفِهِ ما

و حسابگران از مخلوقت که بخواهیم اندازه نعمت بخشیهاى تو را از گذشته و آینده

حَصَرْناهُ عَدَداً وَلا اَحْصَیناهُ اَمَداًهَیْهاتَ اءنّى ذلِکَ وَاَنْتَ الْمُخْبِرُ فى

به حساب درآوریم نتوانیم بشماره درآوریم و نه از نظر زمان و اندازه آنرا احصاء کنیم ! هیهات ! کجا چنین چیزى میسر است

کِتابِکَ النّاطِقِ وَالنَّبَاءِ الصّادِقِ وَاِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللّهِ لا تُحْصُوها

و تو خود در کتاب گویا و خبر راست و درستت خبر داده اى که ((اگر بشمارید نعمت خدا را احصاء نتوانید کرد))

صَدَقَ کِتابُکَ اْللّهُمَّ وَاِنْبآؤُکَ وَبَلَّغَتْ اَنْبِیآؤُکَ وَرُسُلُکَ ما اَنْزَلْتَ

خدایا کتاب تو و خبرى که دادى راست است و رساندند پیمبران و رسولانت هرچه را بر ایشان از وحى خویش فروفرستادى

عَلَیْهِمْ مِنْ وَحْیِکَ وَشَرَعْتَ لَهُمْ وَبِهِمْ مِنْ دینِکَ غَیْرَ اءَنّى یا اِلهى

و آنچه را تشریع کردى براى آنها و بوسیله آنها از دین و آیین خود جز اینکه معبودا

اَشْهَدُ بِجَُهْدى وَجِدّى وَمَبْلَغِ طاعَتى وَوُسْعى وَاءَقُولُ مُؤْمِناً

من گواهى دهم به سعى و کوششم و به اندازه رسائى طاعت و وسعم و از روى ایمان

مُوقِناً اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذى لَمْ یَتَّخِذْ وَلَداً فَیَکُونَ مَوْرُوثاً وَلَمْ یَکُنْ لَهُ

و یقین مى گویم ستایش خدایى را سزاست که نگیرد فرزندى تا از او ارث برند و نیست برایش

شَریکٌ فى مُلْکِهِ فَیُضآدَُّهُ فیَما ابْتَدَعَ وَلا وَلِىُّ مِنَ الذُّلِّ فَیُرْفِدَهُ فیما

شریکى در فرمانروایى تا با او ضدّیت کنند در آنچه پدید آورد و نه نگهدارى از خوارى دارد تا کمکش کند در آنچه

صَنَعَ فَسُبْحانَهُ سُبْحانَهُ لَوْ کانَ فیهِما الِهَةٌ اِلا اللّهُ لَفَسَدَتا وَتَفَطَّرَتا

بوجود آورد پس منزه باد منزه که اگر بود در آسمان و زمین خدایانى جز او هر دو تباه مى شدند و از هم متلاشى مى گشتند

سُبْحانَ اللّهِ الْواحِدِ الاْحَدِ الصَّمَدِ الَّذى لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ وَلَمْ یَکُنْ

منزه است خداى یگانه یکتاى بى نیازى که فرزند ندارد و فرزند کسى نیست و نیست

لَهُ کُفُواً اَحَدٌ اَلْحَمْدُ لِلّهِ حَمْداً یُعادِلُ حَمْدَ مَلاَّئِکَتِهِ الْمُقَرَّبینَ وَاَنْبِی آئِهِ

برایش همتایى هیچکس ستایش خداى را است ستایشى که برابر ستایش فرشتگان مقرب او و پیمبران

الْمُرْسَلینَ وَصَلَّى اللّهُ عَلى خِیَرَتِهِ مُحَمَّدٍ خاتَمِ النَّبِیّینَ وَآلِهِ

مرسلش باشد و درود خدا بر بهترین خلقش محمد خاتم پیمبران و آل

الطَّیِبینَ الطّاهِرینَ الْمُخلَصینَ وَسَلَّمَ

پاک و پاکیزه و خالص او باد و سلام

پس شروع فرمود آن حضرت در سؤ ال و اهتمام نمود در دُعا و آب از دیده هاى مبارَکَش جارى بود پس گفت :

اَللّهُمَّ اجْعَلْنى اَخْشاکَ کَانّى اَراکَ وَاَسْعِدْنى بِتَقویکَ وَلا تُشْقِنى بِمَعْصِیَتِکَ

ترسان خودت کن که گویا مى بینمت و به پرهیزکارى از خویش خوشبختم گردان و به واسطه نافرمانیت بدبختم مکن

وَخِرْلى فى قَضآئِکَ وَبارِکْ لى فى قَدَرِکَ حَتّى لا اءُحِبَّ تَعْجیلَ ما

و در سرنوشت خود خیر برایم مقدر کن و مقدراتت را برایم مبارک گردان تا چنان نباشم که تعجیل آنچه را

اَخَّرْتَ وَلا تَاْخیرَ ما عَجَّلْتَ اَللّهُمَّ اجْعَلْ غِناىَ فى نَفْسى وَالْیَقینَ

تو پس انداخته اى بخواهم و نه تاءخیر آنچه را تو پیش انداخته اى خدایا قرار ده بى نیازى در نفس من و یقین

فى قَلْبى وَالاِْخْلاصَ فى عَمَلى وَالنُّورَ فى بَصَرى وَالْبَصیرَةَ فى

در دلم و اخلاص در کردارم و روشنى در دیده ام و بینایى در

دینى وَمَتِّعْنى بِجَوارِحى وَاجْعَلْ سَمْعى وَبَصَرى اَلْوارِثَیْنِ مِنّى

دینم و مرا از اعضا و جوارحم بهره مند کن و گوش و چشم مرا وارث من گردان (که تا دم مرگ بسلامت باشند)

وَانْصُرْنى عَلى مَنْ ظَلَمَنى وَاَرِنى فیهِ ثارى وَمَاءرِبى وَاَقِرَّ بِذلِکَ

و یاریم ده بر آنکس که به من ستم کرده و انتقام گیرى مرا و آرزویم را درباره اش به من بنمایان

عَیْنى اَللَّهُمَّ اکْشِفْ کُرْبَتى وَاسْتُرْ عَوْرَتى وَاْغْفِرْ لى خَطیَّئَتى

و دیده ام را در این باره روشن کن خدایا محنتم را برطرف کن و زشتیهایم بپوشان و خطایم بیامرز

وَاخْسَاءْ شَیْطانى وَفُکَّ رِهانى وَاْجَعْلْ لى یا اِلهى الدَّرَجَةَ الْعُلْیا فِى

و شیطان و اهریمنم را از من بران و ذمه ام را از گِرو بِرَهان و قرار ده خدایا براى من درجه والا در

الاْخِرَةِ وَالاُْوْلى اَللّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ کَما خَلَقْتَنى فَجَعَلْتَنى سَمیعاً

آخرت و در دنیا خدایا حمد تو را است که مرا آفریدى و شنوا

بَصیراً وَلَکَ الْحَمْدُ کَما خَلَقْتَنى فَجَعَلْتَنى خَلْقاً سَوِیّاً رَحْمَةً بى وَقَدْ

و بینا قرارم دادى و ستایش تو را است که مرا آفریدى و از روى مهرى که به من داشتى خلقتم را نیکو آراستى در

کُنْتَ عَنْ خَلْقى غَنِیّاً رَبِّ بِما بَرَاءْتَنْى فَعَدَّلْتَ فِطْرَتى رَبِّ بِما

صورتیکه تو از خلقت من بى نیاز بودى پروردگارا به آنطور که مرا پدیدآوردى و در خلقتم اعتدال بکار بردى پروردگارا به آنطور

اَنْشَاءْتَنى فَاَحْسَنْتَ صُورَتى رَبِّ بِما اَحْسَنْتَ اِلَىَّ وَفى نَفْسى

که بوجودم آوردى و صورتم را نیکو کردى پروردگارا به آنطور که به من احسان کردى و

عافَیْتَنى رَبِّ بِما کَلاَْتَنى وَوَفَّقْتَنى رَبِّ بِما اَنَعْمَتَ عَلَىَّ فَهَدَیْتَنى

عافیتم دادى پروردگارا آنچنانکه مرا محافظت کردى و موفقم داشتى پروردگارا آنچنانکه بر من انعام کرده و هدایتم فرمودى

رَبِّ بِما اَوْلَیْتَنى وَمِنْ کُلِّ خَیْرٍ اَعْطَیْتَنى رَبِّ بِما اَطْعَمْتَنى

پروردگارا چنانچه مرا مورد احسان قرار داده و از هر خیرى به من عطا کردى پروردگارا آنچنانکه مرا خوراندى

وَسَقَیْتَنى رَبِّ بِما اَغْنَیْتَنى وَاَقْنَیْتَنى رَبِّ بِما اَعَنْتَنى وَاَعْزَزْتَنى

و نوشاندى پروردگارا آنچنانکه بى نیازم کردى و سرمایه ام دادى پروردگارا آنچنانکه کمکم دادى و عزتم بخشیدى

رَبِّ بِما اَلْبَسْتَنى مِنْ سِتْرِکَ الصّافى وَیَسَّرْتَ لى مِنْ صُنْعِکَ

پروردگارا آنچنانکه مرا از خلعت باصفایت پوشاندى و از مصنوعاتت به حد

الْکافى صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ وَاَعِنّى عَلى بَواَّئِقِ الدُّهُورِ

کافى در اختیارم گذاردى (چنانکه این همه انعام به من کردى ) درود فرست بر محمد و آل محمد و کمکم ده بر پیش آمدهاى ناگوار روزگار

وَصُرُوفِ اللَّیالى وَالاْیّامِ وَنَجِّنى مِنْ اَهْوالِ الدُّنْیا وَکُرُباتِ

و کشمکشهاى شبها و روزها و از هراسهاى دنیا و اندوههاى

الاْخِرَةِوَاکْفِنى شَرَّ ما یَعْمَلُ الظّالِمُونَ فِى الاْرْضِ اَللّهُمَّ ما اَخافُ

آخرت نجاتم ده و از شر آنچه ستمگران در زمین انجام دهند مرا کفایت فرما خدایا از آنچه مى ترسم

فَاکْفِنى وَما اَحْذَرُ فَقِنى وَفى نَفْسى وَدینى فَاحْرُسْنى وَفى سَفَرى

کفایتم کن و از آنچه برحذرم ، نگاهم دار و خودم و دینم را

فَاحْفَظْنى وَفى اَهْلى وَمالى فَاخْلُفْنى وَفیما رَزَقْتَنى فَبارِکْ لى

حفظ کن و در سفر محافظتم کن و در خانواده و مالم جانشین من باش و در آنچه روزیم کرده اى برکت ده و مرا

وَفى نَفْسى فَذَلِّلْنى وَفى اَعْیُنِ النّاسِ فَعَظِّمْنى وَمِنْ شَرِّ الْجِنِّ

در پیش خودم خوار کن و در چشم مردم بزرگم کن و از شر جن

وَالاِْنْسِ فَسَلِّمْنى وَبِذُنُوبى فَلا تَفْضَحْنى وَبِسَریرَتى فَلا تُخْزِنى

و انس بسلامتم بدار و به گناهان رسوایم مکن و به اندیشه هاى باطنم سرافکنده ام مکن

وَبِعَمَلى فَلا تَبْتَلِنى وَنِعَمَکَ فَلا تَسْلُبْنى وَاِلى غَیْرِکَ فَلا تَکِلْنى

و به کردارم دچارم مساز و نعمتهایت را از من مگیر و بجز خودت به دیگرى واگذارم مکن

اِلهى اِلى مَنْ تَکِلُنى اِلى قَریبٍ فَیَقْطَعُنى اَمْ اِلى بَعیدٍ فَیَتَجَهَّمُنى اَمْ

خدایا به که واگذارم مى کنى آیا به خویشاوندى که از من بِبُرَد یا بیگانه اى که مرا از خود دور کند یا به کسانى که

اِلَى الْمُسْتَضْعَفینَ لى وَاَنْتَ رَبّى وَمَلیکُ اَمْرى اَشْکُو اِلَیْکَ غُرْبَتى

خوارم شمرند و تویى پروردگار من و زمامدار کار من بسوى تو شکایت آرم از غربت خود

وَبُعْدَ دارى وَهَوانى عَلى مَنْ مَلَّکْتَهُ اَمْرى اِلهى فَلا تُحْلِلْ عَلَىَّ

و دورى خانه ام و خواریم نزد کسى که زمامدار کار من کردى خدایا پس خشم خود را بر من مبار

غَضَبَکَ فَاِنْ لَمْ تَکُنْ غَضِبْتَ عَلَىَّ فَلا اُبالى سُبْحانَکَ غَیْرَ اَنَّ

و اگر بر من خشم نکرده باشى باکى ندارم - منزهى تو - جز اینکه در عین حال

عافِیَتَکَ اَوْسَعُ لى فَاَسْئَلُکَ یا رَبِّ بِنُورِ وَجْهِکَ الَّذى اَشْرَقَتْ لَهُ

عافیت تو وسیعتر است براى من پس از تو خواهم پروردگارا به نور ذاتت که روشن شد بدان

الاْرْضُ وَالسَّمواتُوَکُشِفَتْ بِهِ الظُّلُماتُ وَصَلَُحَ بِهِ اَمْرُ الاْوَّلینَ

زمین و آسمانها و برطرف شد بدان تاریکیها و اصلاح شد بدان کار اولین

وَالاْخِرینَ اَنْ لا تُمیتَنى عَلى غَضَبِکَ وَلا تُنْزِلَْ بى سَخَطَکَ لَکَ

و آخرین که مرا بر حال غضب خویش نمیرانى و خشمت را بر من نازل مفرمایى

الْعُتْبى لَکَ الْعُتْبى حَتّى تَرْضى قَبْلَ ذلِک لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ رَبَّ الْبَلَدِ

مؤ اخذه و بازخواست حق تو است تا گاهى که پیش از آن راضى شوى معبودى جز تو نیست که پروردگار شهر

الْحَرامِ وَالْمَشْعَرِ الْحَرامِ وَالْبَیْتِ الْعَتیقِ الَّذى اَحْلَلْتَهُ الْبَرَکَةَ وَجَعَلْتَهُ

محترم و مشعر الحرام و خانه کعبه اى آن خانه اى که برکت را بدان نازل کردى و آنرا براى

لِلنّاسِ اَمْناً یا مَنْ عَفا عَنْ عَظیمِ الذُّنُوبِ بِحِلْمِهِ یا مَنْ اَسْبَغَ النَّعْمآءَ

مردمان خانه امنى قرار دادى اى کسى که از گناهان بزرگ به بردبارى خود درگذرى اى که نعمتها را

بِفَضْلِهِ یا مَنْ اَعْطَى الْجَزیلَ بِکَرَمِهِ یا عُدَّتى فى شِدَّتى یا

به فضل خود فراوان گردانى اى که عطایاى شایان را به کرم خود بدهى اى ذخیره ام در سختى اى

صاحِبى فى وَحْدَتى یا غِیاثى فى کُرْبَتى یا وَلِیّى فى نِعْمَتى یا

رفیق و همدمم در تنهایى اى فریادرس من در گرفتارى اى ولى من در نعمتم اى

اِلهى وَاِلهَ آبائى اِبْراهیمَ وَاِسْماعیلَ وَاِسْحقَ وَیَعْقُوبَ وَرَبَّ

معبود من و معبود پدرانم ابراهیم و اسمعیل و (معبود) اسحاق و یعقوب و پروردگار

جَبْرَئیلَ وَمیکائیلَ وَاِسْرافیلَ وَربَّ مُحَمَّدٍ خاتِمِ النَّبِیّینَ وَ الِهِ

جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و پروردگار محمد خاتم پیمبران و آل

الْمُنْتَجَبینَ وَمُنْزِلَ التَّوریةِ وَالاِْنْجیلِ وَالزَّبُورِ وَالْفُرْقانِ وَمُنَزِّلَ

برگزیده اش و فروفرستنده تورات و انجیل و زبور و قرآن و نازل کننده

کهیَّعَّصَّ وَطه وَیسَّ وَالْقُرآنِ الْحَکیمِ اَنْتَ کَهْفى حینَ تُعْیینِى

کهیعص و طه و ((یس و قرآن حکمت آموز)) تویى پناه من هنگامى که درمانده ام کنند

الْمَذاهِبُ فى سَعَتِها وَتَضیقُ بِىَ الاْرْضُ بِرُحْبِها وَلَوْلا رَحْمَتُکَ

راهها با همه وسعتى که دارند و زمین بر من تنگ گیرد با همه پهناوریش و اگر نبود رحمت تو

لَکُنْتُ مِنَ الْهالِکینَ وَاَنْتَ مُقیلُ عَثْرَتى وَلَوْلا سَتْرُکَ اِیّاىَ لَکُنْتُ

بطور حتم من هلاک شده بودم و تویى نادیده گیر لغزشم و اگر پرده پوشى تو نبود مسلما

مِنَ الْمَفْضُوحینَ وَاَنْتَ مُؤَیِّدى بِالنَّصْرِ عَلى اَعْدآئى وَلَوْلا نَصْرُکَ

من از رسواشدگان بودم و تویى که به یارى خود مرا بر دشمنانم یارى دهى و اگر نبود یارى تو

اِیّاىَ لَکُنْتُ مِنَ الْمَغْلُوبینَ یا مَنْ خَصَّ نَفْسَهُ بِالسُّمُوِّ وَالرِّفْعَةِ

من مغلوب شده بودم اى که مخصوص کرده خود را به بلندى و برترى

فَاَوْلِیآئُهُ بِعِزِّهِ یَعْتَزُّونَ یا مَنْ جَعَلَتْ لَهُ الْمُلوُکُ نیرَ الْمَذَلَّةِ

و دوستانش بوسیله عزت او عزت یابند اى که پادشاهان در برابرش طوق خوارى

عَلى اَعْناقِهِمْ فَهُمْ مِنْ سَطَواتِهِ خائِفُونَ یَعْلَمُ خائِنَةَ الاْعْیُنِ وَما

به گردن گذارند و آنها از سَطَوَتَش ترسانند مى داند حرکت (یا خیانت ) چشمها و آنچه را سینه ها

تُخْفِى الصُّدُورُ وَ غَیْبَ ما تَاْتى بِهِ الاْزْمِنَةُ وَالدُّهُورُ یا مَنْ لا یَعْلَمُ

پنهان کنند و حوادثى که در کمون زمانها و روزگارها است اى که نداند

کَیْفَ هُوَ اِلاّ هُوَیا مَنْ لا یَعْلَمُ ما هُوَ اِلاّ هُوَ یا مَنْ لا یَعْلَمُهُ اِلاّ هُوَ یا

چگونگى او را جز خود او اى که نداند چیست او جز او اى که نداند او را جز خود او

مَنْ کَبَسَ الاْرْضَ عَلَى الْمآءِ وَسَدَّ الْهَوآءَ بِالسَّمآءِ یا مَنْ لَهُ اَکْرَمُ

اى که زمین را بر آب فرو بُردى و هوا را به آسمان بستى اى که گرامى ترین

الاْسْمآءِ یا ذَاالْمَعْرُوفِ الَّذى لا یَنْقَطِعُ اَبَداً یا مُقَیِّضَ الرَّکْبِ

نامها از او است اى دارنده احسانى که هرگز قطع نشود اى گمارنده کاروان براى نجات

لِیُوسُفَ فِى الْبَلَدِ الْقَفْرِ وَمُخْرِجَهُ مِنَ الْجُبِّ وَجاعِلَهُ بَعْدَ الْعُبُودِیَّةِ

یوسف در آن جاى بى آب و علف و بیرون آورنده اش از چاه و رساننده اش به پادشاهى پس از بندگى

مَلِکاً یا رادَّهُ عَلى یَعْقُوبَ بَعْدَ اَنِ ابْیَضَّتْ عَیْناهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ

اى که او را برگرداندى به یعقوب پس از آنکه دیدگانش از اندوه سفید شده بود و آکنده از غم بود

کَظیمٌ یا کاشِفَ الضُّرِّ وَالْبَلْوى عَنْ اَیُّوبَ وَمُمْسِکَ یَدَىْ اِبْرهیمَ

اى برطرف کننده سختى و گرفتارى از ایوب و اى نگهدارنده دستهاى ابراهیم

عَنْ ذَبْحِ ابْنِهِ بَعْدَ کِبَرِ سِنِّهِ وَفَنآءِ عُمُرِهِ یا مَنِ اسْتَجابَ لِزَکَرِیّا

از ذبح پسرش پس از سن پیرى و بسرآمدن عمرش اى که دعاى زکریا را به اجابت رساندى

فَوَهَبَ لَهُ یَحْیى وَلَمْ یَدَعْهُ فَرْداً وَحیداً یا مَنْ اَخْرَجَ یُونُسَ مِنْ

و یحیى را به او بخشیدى و او را تنها و بى کس وامگذاردى اى که بیرون آورد یونس را از

بَطْنِ الْحُوتِ یا مَنْ فَلَقَ الْبَحْرَ لِبَنىَّ اِسْرآئی لَ فَاَنْجاهُمْ وَجَعَلَ

شکم ماهى اى که شکافت دریا را براى بنى اسرائیل و (از فرعونیان ) نجاتشان داد

فِرْعَوْنَ وَجُنُودَهُ مِنَ الْمُغْرَقینَ یا مَنْ اَرْسَلَ الرِّیاحَ مُبَشِّراتٍ بَیْنَ

و فرعون و لشکریانش را غرق کرد اى که فرستاد بادها را نوید دهندگانى پیشاپیش

یَدَىْ رَحْمَتِهِ یا مَنْ لَمْ یَعْجَلْ عَلى مَنْ عَصاهُ مِنْ خَلْقِهِ یا مَنِ

آمدن رحمتش اى که شتاب نکند بر (عذاب ) نافرمانان از خلق خود اى که

اسْتَنْقَذَ السَّحَرَةَ مِنْ بَعْدِ طُولِ الْجُحُودِ وَقَدْ غَدَوْا فى نِعْمَتِهِیَاْکُلُونَ

نجات بخشید ساحران (فرعون ) را پس از سالها انکار (و کفر) و چنان بودند که متنعّم به نعمتهاى خدا بودند

رِزْقَهُ وَیَعْبُدُونَ غَیْرَهُ وَقَدْ حاَّدُّوهُ وَناَّدُّوهُ وَکَذَّبُوا رُسُلَهُ یا اَللّهُ یا اَللّهُ

که روزیش را مى خوردند ولى پرستش دیگرى را مى کردند و با خدا دشمنى و ضدیت داشتند و رسولانش را تکذیب مى کردند اى خدا

یا بَدىَُّ یا بَدیعُ لا نِدَّلَکَ یا دآئِماً لا نَفادَ لَکَ یا حَیّاً حینَ لا حَىَّ یا

اى خدا اى آغازنده اى پدیدآورنده اى که همتا ندارى اى جاویدانى که زوال ندارى اى زنده در آنگاه که زنده اى نبود

مُحْیِىَ الْمَوْتى یا مَنْ هُوَ قآئِمٌ عَلى کُلِّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ یا مَنْ قَلَّ لَهُ

اى زنده کن مردگان اى که مراقبت دارى بر هرکس بدانچه انجام داده اى که سپاسگزارى من برایش اندک است

شُکْرى فَلَمْ یَحْرِمْنى وَعَظُمَتْ خَطیَّئَتى فَلَمْ یَفْضَحْنى وَرَانى عَلَى

ولى محرومم نکند و خطایم بزرگ است ولى رسوایم نکند و مرا بر

الْمَعاصى فَلَمْ یَشْهَرْنى یا مَنْ حَفِظَنى فى صِغَرى یا مَنْ رَزَقَنى

نافرمانى خویش بیند ولى پرده ام ندرد اى که مرا در کودکى محافظت کردى اى که در بزرگى روزیم دادى

فى کِبَرى یا مَنْ اَیادیهِ عِنْدى لا تُحْصى وَنِعَمُهُ لا تُجازى یا مَنْ

اى که اندازه مرحمت هایى که به من کردى بشماره نیاید و نعمتهایش را تلافى ممکن نباشد اى که

عارَضَنى بِالْخَیْرِ وَالاِْحْسانِ وَعارَضْتُهُ بِالاِْسائَةِ وَالْعِصْیانِ یا مَنْ

روبرو شد با من به نیکى و احسان ولى من با او به بدى و گناه روبرو شدم اى که

هَدانى لِلاْ یمانِ مِنْ قَبْلِ اَنْ اَعْرِفَ شُکْرَ الاِْمْتِنانِ یا مَنْ دَعَوْتُهُ

مرا به ایمان هدایت کرد پیش از آنکه بشناسم طریقه سپاسگزارى نعمتش را اى که خواندمش

مَریضاً فَشَفانى وَعُرْیاناً فَکَسانى وَجائِعاً فَاَشْبَعَنى وَعَطْشانَ

در حال بیمارى و او شفایم داد و در برهنگى و او مرا پوشاند و در گرسنگى و او سیرم کرد و در تشنگى

فَاَرْوانى وَذَلیلاً فَاَعَزَّنى وَجاهِلاً فَعَرَّفَنى وَوَحیداً فَکَثَّرَنى وَغائِباً

و او سیرابم کرد و در خوارى و او عزتم بخشید و در نادانى و او معرفتم بخشید و در تنهایى و او فزونى جمعیت به من داد

فَرَدَّنى وَمُقِلاًّ فَاَغْنانى وَمُنْتَصِراً فَنَصَرَنى وَغَنِیّاً فَلَمْ یَسْلُبْنى

و در دورى از وطن و او بازم گرداند و در ندارى و او دارایم کرد و در کمک خواهى و او یاریم داد و در ثروتمندى و او از من سلب نفرمود

وَاَمْسَکْتُ عَنْ جَمیعِ ذلِکَ فَابْتَدَاَنى فَلَکَ الْحَمْدُ وَالشُّکْرُ یا مَنْ

و (هنگامى که ) از همه این خواسته ها دم بستم تو آغاز کردى پس از آن تو است حمد و سپاس اى که

اَقالَ عَثْرَتى وَنَفَّسَ کُرْبَتى وَاَجابَ دَعْوَتى وَسَتَرَ عَوْرَتى وَغَفَرَ

لغزشم را نادیده گرفت و گرفتگى را از من دور کرد و دعایم را اجابت فرمود و عیبم را پوشاند و گناهانم را آمرزید

ذُنُوبى وَبَلَّغَنى طَلِبَتى وَنَصَرَنى عَلى عَدُوّى وَاِنْ اَعُدَّ نِعَمَکَ

و به خواسته ام رسانید و بر دشمنم یارى داد و اگر بخواهم نعمتها

وَمِنَنَکَ وَکَرائِمَ مِنَحِکَ لا اُحْصیها یا مَوْلاىَ اَنْتَ الَّذى مَنَنْتَ اَنْتَ

و عطاها و مراحم بزرگ تو را بشمارم نتوانم اى مولاى من این تویى که منت نهادى و این تویى

الَّذى اَنْعَمْتَ اَنْتَ الَّذى اَحْسَنْتَ اَنْتَ الَّذى اَجْمَلْتَ اَنْتَ الَّذى

که نعمت دادى این تویى که احسان فرمودى این تویى که نیکى کردى این تویى که فزونى

اَفْضَلْتَ اَنْتَ الَّذى اَکْمَلْتَ اَنْتَ الَّذى رَزَقْتَ اَنْتَ الَّذى وَفَّقْتَ اَنْتَ

بخشیدى این تویى که کامل کردى این تویى که روزى دادى این تویى که توفیق دادى این تویى

الَّذى اَعْطَیْتَ اَنْتَ الَّذى اَغْنَیْتَ اَنْتَ الَّذى اَقْنَیْتَ اَنْتَ الَّذى اوَیْتَ

که عطا کردى این تویى که بى نیاز کردى این تویى که ثروت بخشیدى این تویى که ماءوى دادى این

اَنْتَ الَّذى کَفَیْتَ اَنْتَ الَّذى هَدَیْتَ اَنْتَ الَّذى عَصَمْتَ اَنْتَ الَّذى

تویى که کفایت کردى این تویى که هدایت کردى این تویى که نگهداشتى این تویى که

سَتَرْتَ اَنْتَ الَّذى غَفَرْتَ اَنْتَ الَّذى اَقَلْتَ اَنْتَ الَّذى مَکَّنْتَ اَنْتَ

پوشاندى این تویى که آمرزیدى این تویى که نادیده گرفتى این تویى که قدرت و چیرگى دادى این تویى

الَّذى اَعْزَزْتَ اَنْتَ الَّذى اَعَنْتَ اَنْتَ الَّذى عَضَدْتَ اَنْتَ الَّذى

که عزت بخشیدى این تویى که کمک کردى این تویى که پشتیبانى کردى این تویى که

اَیَّدْتَ اَنْتَ الَّذى نَصَرْتَ اَنْتَ الَّذى شَفَیْتَ اَنْتَ الَّذى عافَیْتَ اَنْتَ

تاءیید کردى این تویى که یارى کردى این تویى که شفا دادى این تویى که عافیت دادى این تویى

الَّذى اَکْرَمْتَ تَبارَکْتَ وَتَعالَیْتَ فَلَکَ الْحَمْدُ دآئِماً وَلَکَ الشُّکْرُ

که اکرام کردى بزرگى و برترى از تو است و ستایش همیشه مخصوص تو است و سپاسگزارى دائمى و جاوید

واصِباً اَبَداً ثُمَّ اَنَا یا اِلهىَ الْمُعْتَرِفُ بِذُنُوبى فَاغْفِرْها لى اَنَا الَّذى

از آن تواست و اما من اى معبودم کسى هستم که به گناهانم اعتراف دارم پس آنها را بیامرز و این منم که

اَسَاْتُ اَنَاالَّذى اَخْطَاْتُ اَنَاالَّذى هَمَمْتُ اَنَاالَّذى جَهِلْتُ اَنَاالَّذى

بد کردم این منم که خطا کردم این منم که (به بدى ) همت گماشتم این منم که نادانى کردم این منم که

غَفَلْتُ اَنَا الَّذى سَهَوْتُ اَنَا الَّذِى اعْتَمَدْتُ اَنَا الَّذى تَعَمَّدْتُ اَنَا

غفلت ورزیدم این منم که فراموش کردم این منم که (به غیر یا به خود) اعتماد کردم این منم

الَّذى وَعَدْتُ وَاَنَاالَّذى اَخْلَفْتُ اَنَاالَّذى نَکَثْتُ اَنَا الَّذى اَقْرَرْتُ اَنَا

که (به کاربد) تعمّد کردم این منم که وعده دادم واین منم که خلف وعده کردم این منم که پیمان شکنى کردم این منم که به بدى اقرارکردم

الَّذِى اعْتَرَفْتُ بِنِعْمَتِکَ عَلَىَّ وَعِنْدى وَاَبوُءُ بِذُنُوبى فَاغْفِرْها لى یا

این منم که به نعمت تو بر خود و در پیش خود اعتراف دارم و با گناهانم بسویت بازگشته ام پس آنها را بیامرز اى

مَنْ لا تَضُرُّهُ ذُنُوبُ عِبادِهِ وهُوَ الَغَنِىُّ عَنْ طاعَتِهِمْ وَالْمُوَفِّقُ مَنْ

که زیانش نرساند گناهان بندگان و از اطاعت ایشان بى نیازى و تو آنى که هرکس از بندگان

عَمِلَ صالِحاً مِنْهُمْ بِمَعُونَتِهِ وَرَحْمَتِهِ فَلَکَ الْحَمْدُ اِلهى وَسَیِّدى

کردار شایسته اى انجام دهد به رحمت خویش توفیقش دهى پس تو را است ستایش اى معبود و آقاى من

اِلهى اَمَرْتَنى فَعَصَیْتُکَ وَنَهَیْتَنى فَارْتَکَبْتُ نَهْیَکَ فَاَصْبَحْتُ لا ذا

خدایا به من دستور دادى و من نافرمانى کردم و نهى فرمودى ولى من نهى تو را مرتکب شدم و اکنون به حالى افتاده ام که

بَرآءَةٍ لى فَاَعْتَذِرَُ وَلاذا قُوَّةٍ فَاَنْتَصِرَُ فَبِاءَىِّ شَىْءٍ اَسْتَقْبِلُکَ یا

نه وسیله تبرئه اى دارم که پوزش خواهم و نه نیرویى دارم که بدان یارى گیرم پس به چه وسیله با تو روبرو شوم

مَوْلاىَ اَبِسَمْعى اَمْ بِبَصَرى اَمْ بِلِسانى اَمْ بِیَدى اَمْ بِرِجْلى اَلَیْسَ

اى مولاى من آیا به گوشم یا به چشمم یا به زبانم یا به دستم یا به پایم آیا

کُلُّها نِعَمَکَ عِندى وَبِکُلِّها عَصَیْتُکَ یا مَوْلاىَ فَلَکَ الْحُجَّةُ وَالسَّبیلُ

همه اینها نعمتهاى تو نیست که در پیش من بود و با همه آنها تو را معصیت کردم اى مولاى من پس تو حجت و راه مؤ اخذه

عَلَىَّ یا مَنْ سَتَرَنى مِنَ الاْباءِ وَالاُْمَّهاتِ اَنْ یَزجُرُونى وَمِنَ

بر من دارى اى که مرا پوشاندى از پدران و مادران که مرا از نزد خود برانند و از

الْعَشائِرِ وَالاِْخْوانِ اَنْ یُعَیِّرُونى وَمِنَ السَّلاطینِ اَنْ یُعاقِبُونى وَلَوِ

فامیل و برادران که مرا سرزنش کنند و از سلاطین و حکومتها که مرا شکنجه کنند و اگر

اطَّلَعُوا یا مَوْلاىَ عَلى مَا اطَّلَعْتَ عَلَیْهِ مِنّى اِذاً ما اَنْظَرُونى

آنها مطلع بودند اى مولاى من بر آنچه تو بر آن مطلعى از کار من در آن هنگام مهلتم نمى دادند

وَلَرَفَضُونى وَقَطَعُونى فَها اَنَا ذا یا اِلهى بَیْنَ یَدَیْکَ یا سَیِّدى

و از خود دورم مى کردند و از من مى بریدند و اینک خدایا این منم که در پیشگاهت ایستاده اى آقاى من

خاضِعٌ ذَلیلٌ حَصیرٌ حَقیرٌ لا ذُو بَرآئَةٍ فَاَعْتَذِرَُ وَلا ذُو قُوَّةٍ فَاَنْتَصِرَُ

با حال خضوع و خوارى و درماندگى و کوچکى نه وسیله تبرئه جویى دارم که پوزش طلبم و نه نیرویى که یارى جویم

وَلا حُجَّةٍ فَاَحْتَجَُّ بِها وَلا قائِلٌ لَمْ اَجْتَرِحْ وَلَمْ اَعْمَلْ سُوَّءاً وَما عَسَى

و نه حجت و برهانى که بدان چنگ زنم و نه مى توانم بگویم که گناه نکرده ام و کجا مى تواند انکار - فرضا که انکار کنم

الْجُحُودَ وَلَوْ جَحَدْتُ یا مَوْلاىَ یَنْفَعُنى کَیْفَ وَاَنّى ذلِکَ وَجَوارِحى

اى مولاى من - سودم بخشد! چگونه ؟ و کجا؟ با اینکه تمام اعضاى من

کُلُّها شاهِدَةٌ عَلَىَّ بِما قَدْ عَمِلْتُ وَعَلِمْتُ یَقیناً غَیْرَ ذى شَکٍّ اَنَّکَ

گواهند بر من به آنچه انجام داده و به یقین مى دانم و هیچگونه شک و تردیدى ندارم که تو از کارهاى بزرگ از من

سآئِلى مِنْ عَظایِمِ الاُْمُورِ وَاَنَّکَ الْحَکَمُ الْعَدْلُ الَّذى لا تَجُورُ

پرسش خواهى کرد و تویى آن داور عادلى که ستم نکند و همان عدالتت

وَعَدْلُکَ مُهْلِکى وَمِنْ کُلِّ عَدْلِکَ مَهْرَبى فَاِنْ تُعَذِّبْنى یا اِلهى

مرا هلاک کند و از تمام عدالت تو مى گریزم اگر عذابم کنى خدایا

فَبِذُنُوبى بَعْدَ حُجَّتِکَ عَلَىَّ وَاِنْ تَعْفُ عَنّى فَبِحِلْمِکَ وَجُودِکَ

بواسطه گناهان من است پس از آنکه حجت بر من دارى و اگر از من درگذرى پس به بردبارى و بخشندگى و

وَکَرَمِکَ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّى کُنْتُ مِنَ الظّالِمینَ لا اِلهَ اِلاّ

بزرگوارى تو است معبودى جز تو نیست منزهى تو و من از ستمکارانم معبودى جز تو

اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّى کُنْتُ مِنَ الْمُسْتَغْفِرینَ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ

نیست منزهى تو و من از آمرزش خواهانم معبودى جز تو نیست منزهى تو

اِنّى کُنْتُ مِنَ الْمُوَحِّدینَ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّى کُنْتُ مِنَ

و من از یگانه پرستانم معبودى نیست جز تو منزهى تو و من از

الْخاَّئِفینَ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّى کُنْتُ مِنَ الْوَجِلینَ لا اِلهَ اِلاّ

ترسناکانم معبودى جز تو نیست منزهى تو و من از هراسناکانم معبودى جز تو نیست

اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّى کُنْتُ مِنَ الرَّاجینَ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّى

منزهى تو و من از امیدوارانم معبودى نیست جز تو منزهى تو و

کُنْتُ مِنَ الرّاغِبینَ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّى کُنْتُ مِنَ الْمُهَلِّلینَ لا

من از مشتاقانم معبودى جز تو نیست منزهى تو و من از تهلیل (لااله الاالله ) گویانم

اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّى کُنْتُ مِنَالسّاَّئِلینَ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ

معبودى جز تو نیست منزهى تو و من از خواهندگانم معبودى جز تو نیست منزهى تو

اِنّى کُنْتُ مِنَ الْمُسَبِّحینَ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّى کُنْتُ مِنَ

و من از تسبیح گویانم معبودى جز تو نیست منزهى تو و من از تکبیر

الْمُکَبِّرینَ لااِلهَاِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ رَبّى وَرَبُّ اباَّئِىَ الاْوَّلینَ اَللّهُمَّ

(الله اکبر) گویانم معبودى نیست جز تو منزهى تو پروردگار من و پروردگار پدران پیشین من خدایا

هذا ثَنائى عَلَیْکَ مُمَجِّداً وَاِخْلاصى لِذِکْرِکَ مُوَحِّداً وَاِقْرارى

این است ستایش من بر تو در مقام تمجیدت و این است اخلاص من بذکر در مقام یکتاپرستیت و اقرار من

بِالائِکَ مُعَدِّداً وَاِنْ کُنْتُ مُقِرّاً اَنّى لَمْ اُحْصِها لِکَثْرَتِها وَسُبُوغِها

به نعمتهایت در مقام شماره آنها گرچه من اقرار دارم که آنها را نتوانم بشماره درآورم از بسیارى آنها و فراوانى

وَتَظاهُرِها وَتَقادُمِها اِلى حادِثٍ ما لَمْ تَزَلْ تَتَعَهَّدُنى بِهِ مَعَها مُنْذُ

و آشکارى آنها و پیشى جُستن آنها از زمان پیدایش من که همواره در آن عهد مرا بوسیله آن نعمتها یادآورى مى کردى

خَلَقْتَنى وَبَرَاْتَنى مِنْ اَوَّلِ الْعُمْرِ مِنَ الاِْغْنآءِ مِنَ الْفَقْرِ وَکَشْفِ

از آن ساعت که مرا آفریدى و خلق کردى از همان ابتداى عمر که از ندارى و فقر مرا به توانگرى درآوردى

الضُّرِّوَتَسْبیبِ الْیُسْرِ وَدَفْعِ الْعُسْرِ وَتَفریجِ الْکَرْبِ وَالْعافِیَةِ فِى

و گرفتاریم برطرف کردى و اسباب آسایش مرا فراهم ساختى و سختى را دفع نموده و اندوه را زدودى و تنم را تندرست و

الْبَدَنِ وَالسَّلامَةِ فِى الدّینِ وَلَوْ رَفَدَنى عَلى قَدْرِ ذِکْرِ نِعْمَتِکَ جَمیعُ

دینم را بسلامت داشتى و اگر یاریم دهند به اندازه اى که نعمتت را ذکر کنم تمام

الْعالَمینَ مِنَ الاْوَّلینَ وَالاْ خِرینَ ما قَدَرْتُ وَلاهُمْ عَلى ذلِکَ

جهانیان از اولین و آخرین نه من قدرت ذکرش را دارم نه آنها منزهى تو

تَقَدَّسْتَ وَتَعالَیْتَ مِنْ رَبٍّ کَریمٍ عَظیمٍ رَحیمٍ لا تُحْصى الاَّؤُکَ وَلا

و برترى از اینکه پروردگارى هستى کریم و بزرگ و مهربان که مهرورزى هایت به شماره درنیاید

یُبْلَغُ ثَنآؤُکَ وَلا تُکافى نَعْمآؤُکَ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ

و ستایشت به آخر نرسد و نعمتهایت را تلافى نتوان کرد درود فرست بر محمد و آل محمد

وَاَتْمِمْ عَلَیْنا نِعَمَکَ وَاَسْعِدْنا بِطاعَتِکَ سُبْحانَکَ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ اَللَّهُمَّ

و کامل گردان بر ما نعمتهایت را و بوسیله اطاعت خویش سعادتمندمان گردان منزهى تو معبودى جز تو نیست خدایا

اِنَّکَ تُجیبُ الْمُضْطَرَّ وَتَکْشِفُ السُّوَّءَوَتُغیثُ الْمَکْرُوبَ وَتَشْفِى

تویى که اجابت کنى دعاى درمانده را و برطرف کنى بدى را و فریادرسى کنى از گرفتار و شفا دهى

السَّقیمَ وَتُغْنِى الْفَقیرَ وَتَجْبُرُ الْکَسیرَوَتَرْحَمُ الصَّغیرَ وَتُعینُ الْکَبیرَ

به بیمار و بى نیاز کنى فقیر را و مرمت کنى شکستگى را و رحم کنى به کودک خردسال و یارى دهى به پیر کهنسال

وَلَیْسَ دُونَکَ ظَهیرٌ وَلا فَوْقَکَ قَدیرٌ وَاَنْتَ الْعَلِىُّ الْکَبیرُ یا مُطْلِقَ

و جز تو پشتیبانى نیست و نه فوق (توانایى ) تو توانایى و تویى والاى بزرگ اى

الْمُکَبَّلِ الاْسیرِ یا رازِقَ الطِّفْلِ الصَّغیرِ یا عِصْمَةَ الْخآئِفِ

رهاکننده اسیر در کُند و زنجیر اى روزى دهنده کودک خردسال اى پناه شخص ترسانى

الْمُسْتَجیرِ یا مَنْ لا شَریکَ لَهُ وَلا وَزیرَ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ

که پناه جوید اى که شریک و وزیرى براى او نیست درود فرست بر محمد و آل

مُحَمَّدٍ وَاَعْطِنى فى هذِهِ الْعَشِیَّةِ اَفْضَلَ ما اَعْطَیْتَ وَاَنَلْتَ اَحَداً مِنْ

محمد و عطا کن به من در این شام بهترین چیزى را که عطا کردى و دادى به یکى از

عِبادِکَ مِنْ نِعْمَةٍ تُولیها وَ الاَّءٍ تُجَدِّدُه ا وَبَلِیَّةٍ تَصْرِفُه ا وَکُرْبَةٍ

بندگانت چه آن نعمتى باشد که مى بخشى و یا احسانهایى که تازه کنى و بلاهایى که مى گردانى و غم و اندوهى که

تَکْشِفُها وَدَعْوَةٍ تَسْمَعُها وَحَسَنَةٍ تَتَقَبَّلُها وَسَیِّئَةٍ تَتَغَمَّدُها اِنَّکَ

برطرف کنى و دعایى که اجابت کنى و کار نیکى که بپذیرى و گناهانى که بپوشانى که براستى

لَطیفٌ بِما تَشاَّءُ خَبیرٌ وَعَلى کُلِّشَىْءٍ قَدیرٌ اَللَّهُمَّ اِنَّکَ اَقْرَبُ مَنْ

تو بهر چه خواهى دقیق و آگاهى و بر هرچیز توانایى خدایا تو نزدیکترین کسى هستى که

دُعِىَ وَاَسْرَعُ مَنْ اَجابَ وَاَکْرَمُ مَنْ عَفى وَاَوْسَعُ مَنْ اَعْطى وَاَسْمَعُ

خوانندت و از هرکس زودتر اجابت کنى و در گذشت از هرکس بزرگوارترى و در عطابخشى عطایت از همه وسیعتر

مَنْ سُئِلَ یا رَحمنَ الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ وَرحیمَهُما لَیْسَ کَمِثْلِکَ مَسْئُولٌ

ودراجابت درخواست ازهمه شنواترى اى بخشاینده دنیا و آخرت و مهربان آن دو براستى کسى که مانند تو از او درخواست شود

وَلا سِواکَ مَاْمُولٌ دَعَوْتُکَ فَاَجَبْتَنى وَسَئَلْتُکَ فَاَعْطَیْتَنى وَرَغِبْتُ

نیست و جز تو آرزو شده اى نیست خواندمت و تو اجابت کردى و درخواست کردم و تو عطا کردى و به درگاه تو میل کردم

اِلَیْکَ فَرَحِمْتَنى وَوَثِقْتُ بِکَ فَنَجَّیْتَنى وَفَزِعْتُ اِلَیْکَ فَکَفَیْتَنى اَللّهُمَّ

و تو مرا مورد مهر خویش قرار دادى و به تو اعتماد کردم و تو نجاتم دادى و به درگاه تو نالیدم و تو کفایتم کردى خدایا

فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ عَبْدِکَ وَرَسُولِکَ وَنَبِیِّکَ وَعَلى الِهِ الطَّیِّبینَ

درود فرست بر محمد بنده و رسول و پیامبرت و بر آل پاک

الطّاهِرینَ اَجْمَعینَ وَتَمِّمْ لَنا نَعْمآئَکَ وَهَنِّئْنا عَطآئَکَ وَاکْتُبْنا لَکَ

و پاکیزه اش همگى و نعمتهاى خود را بر ما کامل گردان و عطایت را بر ما گوارا کن و نام ما را در زمره

شاکِرینَ وَلاِلاَّئِکَ ذ اکِرینَ امینَ امینَ رَبَّ الْع الَمینَ اَللّ هُمَّ ی ا مَنْ

سپاسگزارانت بنویس و هم جزء یادکنندگان نعمتهایت آمین آمین اى پروردگار جهانیان خدایا اى که

مَلَکَ فَقَدَرَوَقَدَرَ فَقَهَرَ وَعُصِىَ فَسَتَرَ وَاسْتُغْفِرَ فَغَفَرَ یا غایَةَ

مالک آمد و توانا، و توانا است و قاهر و نافرمانى شد ولى پوشاند و آمرزشش خواهند و آمرزد اى کمال مطلوب

الطّالِبینَ الرّاغِبینَ وَمُنْتَهى اَمَلِ الرّاجینَ یا مَنْ اَحاطَ بِکُلِّ شَىْءٍ

جویندگان مشتاق و منتهاى آرزوى امیدواران اى که دانشش بهر چیز احاطه دارد

عِلْماً وَوَسِعَ الْمُسْتَقیلینَ رَاْفَةً وَرَحْمَةً وَحِلْماً اَللّهُمَّ اِنّا نَتَوَجَّهُ اِلَیْکَ

و راءفت و مهر و بردباریش توبه جویان را فرا گرفته خدایا ما رو به درگاه تو آوریم

فى هذِهِ الْعَشِیَّةِ الَّتى شَرَّفْتَها وَعَظَّمْتَها بِمُحَمَّدٍ نَبِیِّکَ وَرَسُولِکَ

در این شبى که آنرا شرافت و بزرگى دادى بوسیله محمد پیامبرت و فرستاده ات

وَخِیَرَتِکَ مِنْ خَلْقِکَ وَاَمینِکَ عَلى وَحْیِکَ الْبَشیرِ النَّذیرِ السِّراجِ

و برگزیده ات از آفریدگان و امین تو بر وحیت آن مژده دهنده و ترساننده و آن چراغ

الْمُنیرِ الَّذى اَنْعَمْتَ بِهِ عَلَى الْمُسْلِمینَ وَ جَعَلْتَهُ رَحْمَةً لِلْعالَمینَ

تابناک آنکه بوسیله اش بر مسلمانان نعمت بخشیدى و رحمت عالمیان قرارش دادى

اَللّهُمَّ فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ کَما مُحَمَّدٌ اَهْلٌ لِذلِکَ مِنْکَ یا

خدایا درود فرست بر محمد و آل محمد چنانچه محمد نزد تو شایسته آنست اى خداى

عَظیمُ فَصَلِّ عَلَیْهِ وَعَلى الِهِ الْمُنْتَجَبینَ الطَّیِّبینَ الطّاهِرینَ

بزرگ پس درود فرست بر او و بر آل برگزیده پاک و پاکیزه اش

اَجْمَعینَ وَتَغَمَّدْنا بِعَفْوِکَ عَنّا فَاِلَیْکَ عَجَّتِ الاْصْواتُ بِصُنُوفِ

همگى و بپوشان ما را به گذشت خود زیرا صداها با انواع مختلف

اللُّغاتِ فَاجْعَلْ لَنَا اَللّهُمَّ فى هذِهِ الْعَشِیَّةِ نَصیباً مِنْ کُلِّ خَیْرٍ تَقْسِمُهُ

لغتهاشان (و هرکس به زبانى ناله اش ) بسوى تو بلند است پس اى خدا براى ما قرار ده در این شام بهره اى از هر خیرى که

بَیْنَ عِبادِکَ وَنُورٍ تَهْدى بِهِ وَرَحْمَةٍ تَنْشُرُها وَبَرَکَةٍ تُنْزِلُها وَعافِیَةٍ

میان بندگانت تقسیم فرمایى و نورى که بدان هدایت فرمایى و رحمتى که بگسترى آنرا و برکتى که نازلش کنى و عافیتى

تُجَلِّلُها وَرِزْقٍ تَبْسُطُهُ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ اَللَّهُمَّ اَقْلِبْنا فى هذَا

که بپوشانى و روزى و رزقى که پهن کنى اى مهربانترین مهربانان خدایا برگردان ما را در این

الْوَقْتِ مُنْجِحینَ مُفْلِحینَ مَبْرُورینَ غانِمینَ وَلاتَجْعَلْنا مِنَ

هنگام پیروزمند و رستگار و پذیرفته و بهره مند و از ناامیدان قرارمان مده و از

الْقانِطینَ وَلا تُخْلِنا مِنْ رَحْمَتِکَ وَلا تَحْرِمْنا ما نُؤَمِّلُهُ مِنْ فَضْلِکَ

رحمتت دست خالیمان مفرما و محروممان مکن از آنچه از فضل تو آرزومندیم

وَلا تَجْعَلْنا مِنْ رَحْمَتِکَ مَحْرُومینَ وَلا لِفَضْلِ ما نُؤَمِّلُهُ مِنْ عَطآئِکَ

و جزء محرومان رحمتت قرارمان مده و نه ناامیدمان کن از آن زیادى عطایت که

قانِطینَ وَلا تَرُدَّنا خائِبینَ وَلا مِنْ بابِکَ مَطْرُودینَ یا اَجْوَدَ

آرزومندیم و ناکام بازِمان مگردان و از درگاهت مطرود و رانده مان مکن اى بخشنده ترین

الاْجْوَدینَ وَاَکْرَمَ الاْکْرَمینَ اِلَیْکَ اَقْبَلْنا مُوقِنینَ وَلِبَیْتِکَ الْحَرامِ

بخشندگان و کریمترین کریمان ما با یقین به درگاه تو روآوردیم و به آهنگ (زیارت ) خانه محترم تو (کعبه بدینجا)

امّینَ قاصِدینَ فَاَعِنّا عَلى مَناسِکِنا وَاَکْمِلْ لَنا حَجَّنا وَاعْفُ عَنّا

آمدیم پس کمک ده ما را بر انجام مناسک حج و حجمان را کامل گردان و از ما درگذر

وَعافِنا فَقَدْ مَدَدْنا اِلَیْکَ اَیْدِیَنا فَهِىَ بِذِلَّةِ الاِْعْتِرافِ مَوْسُومَةٌ اَللّهُمَّ

و تندرستمان دار زیرا که ما بسوى تو دو دست (نیاز) دراز کرده ایم و آن دستها چنان است که به خوارى اعتراف به گناه نشاندار شده خدایا

فَاَعْطِنا فى هذِهِ الْعَشِیَّةِ ما سَئَلْناکَ وَاکْفِنا مَا اسْتَکْفَیْناکَ فَلا کافِىَ لَنا

در این شام به ما عطا کن آنچه را از تو خواسته ایم و کفایت کن از ما آنچه را از تو کفایت آنرا خواستیم زیرا کفایت کننده اى

سِواکَ وَلا رَبَّ لَنا غَیْرُکَ نافِذٌ فینا حُکْمُکَ مُحیطٌ بِنا عِلْمُکَ عَدْلٌ

جز تو نداریم و پروردگارى غیر از تو براى ما نیست تویى که فرمانت درباره ما نافذ و دانشت به ما احاطه دارد

فینا قَضآؤُکَ اِقْضِ لَنَا الْخَیْرَ وَاجْعَلْنا مِنْ اَهْلِ الْخَیْرِ اَللّهُمَّ اَوْجِبْ لَنا

وحکمى که درباره ما فرمایى ازروى عدالت است خدایا خیر و نیکى براى ما مقرر کن و از اهل خیر قرارمان ده خدایا واجب گردان براى ما

بِجُودِکَ عَظیمَ الاْجْرِ وَکَریمَ الذُّخْرِ وَدَوامَ الْیُسْرِ وَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا

از آن جودى که دارى پاداشى بزرگ و ذخیره اى گرامى و آسایشى همیشگى و بیامرز گناهان ما را

اَجْمَعینَ وَلا تُهْلِکْنا مَعَ الْهالِکینَ وَلا تَصْرِفْ عَنّا رَاْفَتَکَ وَرَحْمَتَکَ

همگى و در زمره هلاک شدگان بدست هلاکتمان مسپار و مهر و راءفتت را از ما باز مگردان

یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ اَللّهُمَّ اجْعَلْنا فى هذَا الْوَقْتِ مِمَّنْ سَئَلَکَ فَاَعْطَیْتَهُ

اى مهربانترین مهربانان خدایا قرارمان ده در این وقت از آن کسانى که از تو درخواست کرده و بدیشان عطا فرموده اى

وَشَکَرَکَ فَزِدْتَهُ وَتابَ اِلَیْکَ فَقَبِلْتَهُ وَتَنَصَّلَ اِلَیْکَ مِنْ ذُنُوبِهِ کُلِّها

و شکر تو را بجا آورده و تو نعمتت را بر آنها افزون کرده و بسویت بازگشته و تو پذیرفته اى و از گناهان بسوى

فَغَفَرْتَها لَهُ یا ذَاالْجَلالِ وَالاِْکْرامِ اَللّهُمَّ وَنَقِّنا وَسَدِّدْنا وَاقْبَلْ

تو بیرون آمده و تو همه را آمرزیده اى ، اى صاحب جلالت و بزرگوارى خدایا ما را پاکیزه و (در دین ) محکممان گردان

تَضَرُّعَنا یا خَیْرَ مَنْ سُئِلَ وَیا اَرْحَمَ مَنِ اسْتُرْحِمَ یا مَنْ لا یَخْفى

وتضرع وزاریمان بپذیر اى بهترین کسى که ازاو درخواست شود واى مهربانترین کسى که از او مِهر خواهند اى که بر او پوشیده نیست

عَلَیْهِ اِغْماضُ الْجُفُونِ وَلا لَحْظُ الْعُیُونِ وَلا مَا اسْتَقَرَّ فِى الْمَکْنُونِ

بهم نهادن پلکهاى چشم و نه بر هم خوردن دیدگان و نه آنچه در مکنون ضمیر مستقر گردیده

وَلا مَا انْطَوَتْ عَلَیْهِ مُضْمَراتُ الْقُلُوبِ اَلا کُلُّ ذلِکَ قَدْ اَحْصاهُ

و نه آنچه در پرده دلها نهفته است آرى تمام آنها را

عِلْمُکَ وَوَسِعَهُ حِلْمُکَ سُبْحانَکَ وَتَعالَیْتَ عَمّا یَقُولُ الظّالِمُونَ عُلُوّاً

دانش تو شماره کرده و بردباریت همه را در برگرفته است منزهى تو و برترى از آنچه ستمکاران گویند برترى

کَبیراً تُسَبِّحُ لَکَ السَّمواتُ السَّبْعُ وَالاْرَضُونَ وَمَنْ فیهِنَّ وَاِنْ مِنْ

بسیارى ، تنزیه کنند تو را آسمانهاى هفتگانه و زمینها و هرکه در آنها است و چیزى نیست

شَىْءٍ اِلاّیُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ فَلَکَالْحَمْدُ وَالْمَجْدُ وَعُلُوُّ الْجَدِّ یا ذَاالْجَلالِ

جز آنکه به ستایش تو تسبیح کند پس تو را است ستایش و بزرگوارى و بلندى رتبه ، اى صاحب جلالت

وَالاِْکْرامِ وَالْفَضْلِ وَالاِْنْعامِ وَالاْیادِى الْجِسامِ وَاَنْتَ الْجَوادُ

و بزرگوارى و فضل و نعمت بخشى و موهبتهاى بزرگ و تویى بخشنده

الْکَریمُ الرَّؤُوفُ الرَّحیمُ اَللَّهُمَّ اَوْسِعْ عَلَىَّ مِنْ رِزْقِکَ الْحَلالِ

بزرگوار رؤ وف و مهربان خدایا فراخ گردان بر من از روزى حلال خود

وَعافِنى فى بَدَنى وَدینى وَ امِنْ خَوْفى وَاَعْتِقْ رَقَبَتى مِنَ النّارِ

و عافیتم بخش در تن و هم در دینم و ترسم را امان بخش و از آتش دوزخ آزادم کن

اَللّهُمَّ لا تَمْکُرْ بى وَلا تَسْتَدْرِجْنى وَلا تَخْدَعْنى وَادْرَءْ عَنّى شَرَّ

خدایا مرا به مکر خود دچار مساز و در غفلت تدریجى بسوى نابودى مبر و فریبم مده و شرّ

فَسَقَةِ الْجِنِّ وَالاِْنْسِ

تبهکاران جن و انس را از من دور کن

پس سر و دیده خود را بسوى آسمان بلند کرد و از دیده هاى مبارکش آب مى ریخت مانند دو مشک و بصداى بلند گفت :

یا اَسْمَعَ السّامِعینَ یا

اى شنواترین شنوندگان اى

اَبْصَرَ النّاظِرینَ وَیا اَسْرَعَ الْحاسِبینَ وَیا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ صَلِّ عَلى

بیناترین بینایان و اى سریعترین حساب رسان و اى مهربانترین مهربانان درود فرست بر

مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ السّادَةِ الْمَیامینِ وَاَسْئَلُکَ اَللّهُمَّ حاجَتِىَ الَّتى اِنْ

محمد و آل محمد آن آقایان فرخنده و از تو اى خدا درخواست کنم حاجتم را که اگر آنرا به من

اَعْطَیْتَنیها لَمْ یَضُرَّنى ما مَنَعْتَنى وَاِنْ مَنَعْتَنیها لَمْ یَنْفَعْنى ما

عطا کنى دیگر هرچه را از من دریغ کنى زیانم نزند و اگر آنرا از من دریغ دارى دیگر سودم ندهد هرچه

اَعْطَیْتَنى اَسْئَلُکَ فَکاکَ رَقَبَتى مِنَ النّارِ لااِلهَ اِلاّ اَنْتَ وَحْدَکَ لاشَریکَ

به من عطا کنى و آن این است که از تو خواهم مرا از آتش دوزخ آزاد گردانى معبودى جز تو نیست یگانه اى که

لَکَ لَکَ الْمُلْکُ وَلَکَ الْحَمْدُ وَاَنْتَ عَلى کُلِّشَىْءٍ قَدیرٌ یا رَبُِّ یا رَبُِّ

شریک ندارى از تو است فرمانروایى و از تو است ستایش و تویى که بر هرچیز توانایى اى پروردگار اى پروردگار

پس مکرّر مى گفت یارَبُِّ و کسانى که دور آن حضرت بودند تمام گوش داده بودند به دعاء آن حضرت واکتفا کرده بودند به آمین گفتن پس صداهایشان بلند شد به گریستن با آن حضرت تا غروب کرد آفتاب وبارکردند و روانه جانب مشعرالحرام شدند مؤ لف گوید که کفعمى دعاء عرفه امام حسین علیه السلام را در بلدالا مین تا اینجا نقل فرموده و علاّمه مجلسى در زاد المعاد این دعاى شریف را موافق روایت کفعمى ایراد نموده و لکن سیّد بن طاوُس در اقبال بعد از یا رَبِّ یا رَبِّ این زیادتى را ذکر فرموده :

اِلهى اَنَا الْفَقیرُ فى غِناىَ فَکَیْفَ لا اَکُونُ فَقیراً

خدا من چنانم که در حال توانگرى هم فقیرم پس چگونه فقیر نباشم

فى فَقْرى اِلهى اَنَا الْجاهِلُ فى عِلْمى فَکَیْفَ لا اَکُونُ جَهُولاً فى

در حال تهیدستیم خدایا من نادانم در عین دانشمندى پس چگونه نادان نباشم در عین

جَهْلى اِلهى اِنَّ اخْتِلافَ تَدْبیرِکَ وَسُرْعَةَ طَوآءِ مَقادیرِکَ مَنَعا

نادانى خدایا براستى اختلاف تدبیر تو و سرعت تحول و پیچیدن در تقدیرات تو جلوگیرى کنند

عِبادَکَ الْعارِفینَ بِکَ عَنْ السُّکُونِ اِلى عَطآءٍ وَالْیَاءْسِ مِنْکَ فى بَلاَّءٍ

از بندگان عارف تو که به عطایت دل آرام و مطمئن باشند و در بلاى تو ماءیوس و ناامید شوند

اِلهى مِنّى ما یَلیقُ بِلُؤْمى وَمِنْکَ ما یَلیقُ بِکَرَمِکَ اِلهى وَصَفْتَ

خدایا از من همان سرزند که شایسته پستى من است و از تو انتظار رود آنچه شایسته بزرگوارى تو است خدایا تو

نَفْسَکَ بِاللُّطْفِ وَالرَّاءْفَةِ لى قَبْلَ وُجُودِ ضَعْفى اَفَتَمْنَعُنى مِنْهُما بَعْدَ

خود را به لطف و مهر به من توصیف فرمودى پیش از آنکه ناتوان باشم آیا پس از ناتوانیم لطف و مهرت را از من

وُجُودِ ضَعْفى اِلهى اِنْ ظَهَرَتِ الْمَحاسِنُ مِنّى فَبِفَضْلِکَ وَلَکَ الْمِنَّةُ

دریغ مى دارى خدایا اگر کارهاى نیک از من سرزند به فضل تو بستگى دارد و تو را منّتى است بر من

عَلَىَّ وَاِنْ ظَهَرَتِ الْمَساوى مِنّى فَبِعَدْلِکَ وَلَکَ الْحُجَّةُ عَلَىَّ اِلهى

و اگر کارهاى بد از من روى دهد آن هم بستگى به عدل تو دارد و تو را بر من حجت است خدایا

کَیْفَ تَکِلُنى وَقَدْ تَکَفَّلْتَ لى وَکَیْفَ اُضامُ وَاَنْتَ النّاصِرُ لى اَمْ کَیْفَ

چگونه مرا وامى گذارى در صورتى که کفایتم کردى و چگونه مورد ستم واقع گردم با اینکه تو یاور منى یا چگونه

اَخیبُ وَاَنْتَ الْحَفِىُّ بى ها اَنَا اَتَوَسَّلُ اِلَیْکَ بِفَقْرى اِلَیْکَ وَکَیْفَ

ناامید گردم در صورتى که تو نسبت به من مهربانى هم اکنون به درگاه تو توسل جویم بوسیله آن نیازى که به درگاهت دارم و چگونه

اَتَوَسَّلُ اِلَیْکَ بِما هُوَ مَحالٌ اَنْ یَصِلَ اِلَیْکَ اَمْ کَیْفَ اَشْکوُ اِلَیْکَ حالى

توسل جویم بوسیله فقرى که محال است پیرامون تو راه یابد یا چگونه از حال خویش به درگاهت شکوه کنم با اینکه حال

وَهُوَ لا یَخْفى عَلَیْکَ اَمْ کَیْفَ اُتَرْجِمُ بِمَقالى وَهُوَ مِنَکَ بَرَزٌ اِلَیْکَ اَمْ

من بر تو پنهان نیست یا چگونه با زبان (قال ) ترجمه حال خود کنم در صورتى که آنهم از پیش تو بُرُوز کرده به نزد خودت یا

کَیْفَ تُخَیِّبُ امالى وَهِىَ قَدْ وَفَدَتْ اِلَیْکَ اَمْ کَیْفَ لا تُحْسِنُ اَحْوالى

چگونه آرزوهایم به نومیدى گراید با اینکه به آستان تو وارد شده یا چگونه احوالم را نیکو نکنى

وَبِکَ قامَتْ اِلهى ما اَلْطَفَکَ بى مَعَ عَظیمِ جَهْلى وَما اَرْحَمَکَ بى مَعَ

با اینکه احوال من به تو قائم است خدایا چه اندازه به من لطف دارى با این نادانى عظیم من و چقدر به من مهر دارى

قَبیحِ فِعْلى اِلهى ما اَقْرَبَکَ مِنّى وَاَبْعَدَنى عَنْکَ وَما اَرْاَفَکَ بى فَمَا

با این کردار زشت من خدایا چقدر تو به من نزدیکى و در مقابل چقدر من از تو دورم و با اینهمه که تو نسبت به من مهربانى

الَّذى یَحْجُبُنى عَنْکَ اِلهى عَلِمْتُ بِاخْتِلافِ الاَّْثارِ وَتَنقُّلاتِ

پس آن چیست که مرا از تو محجوب دارد خدایا آن طورى که من از روى اختلاف آثار و تغییر و تحول

الاْطْوارِ اَنَّ مُرادَکَ مِنّى اَنْ تَتَعَرَّفَ اِلَىَّ فى کُلِّشَىْءٍ حَتّى لا اَجْهَلَکَ

اطوار بدست آورده ام مقصود تو از من آنست که خود را در هرچیزى (جداگانه ) به من بشناسانى تا من

فى شَىْءٍ اِلهى کُلَّما اَخْرَسَنى لُؤْمى اَنْطَقَنى کَرَمُکَ وَکُلَّما ایَسَتْنى

در هیچ چیزى نسبت به تو جاهل نباشم خدایا هر اندازه پستى من زبانم را لال مى کند کرم تو آنرا گویا مى کند و هراندازه

اَوْصافى اَطْمَعَتْنى مِنَنُکَاِلهى مَنْ کانَتْ مَحاسِنُهُ مَساوِىَ فَکَیْفَ

اوصاف من مرا ماءیوس مى کند نعمتهاى تو به طمعم اندازد خدایا آنکس که کارهاى خوبش کار بد باشد

لا تَکُونُ مَساویهِ مَساوِىَ وَمَنْ کانَتْ حَقایِقُهُ دَعاوِىَ فَکَیْفَ لا

پس چگونه کار بدش بد نباشد و آنکس که حقیقت گویى هایش ادعایى بیش نباشد پس چگونه

تَکُونُ دَعاویهِ دَعاوِىَ اِلهى حُکْمُکَ النّافِذُوَمَشِیَّتُکَ الْقاهِرَةُ لَمْ

ادعاهایش ادعا نباشد خدایا فرمان نافذت و مشیت قاهرت براى هیچ گوینده اى فرصت

یَتْرُکا لِذى مَقالٍ مَقالاً وَلا لِذى حالٍ حالاً اِلهى کَمْ مِنْ طاعَةٍ بَنَیْتُها

گفتار نگذارد و براى هیچ صاحب حالى حس و حال به جاى ننهد خدایا چه بسیار طاعتى که (پیش خود) پایه گذارى کردم

وَحالَةٍ شَیَّدْتُها هَدَمَ اعْتِمادى عَلَیْها عَدْلُکَ بَلْ اَقالَنى مِنْها فَضْلُکَ

و چه بسیار حالتى که بنیادش کردم ولى (یاد) عدل تو اعتمادى را که بر آنها داشتم یکسره فروریخت بلکه فضل تو نیز اعتمادم را بهم زد

اِلهى اِنَّکَ تَعْلَمُ اَنّى وَاِنْ لَمْ تَدُمِ الطّاعَةُ مِنّى فِعْلاً جَزْماً فَقَدْ دامَتْ

خدایا تو مى دانى که اگر چه طاعت تو در من بصورت کارى مثبت ادامه ندارد ولى

مَحَبَّةً وَعَزْماً اِلهى کَیْفَ اَعْزِمُ وَاَنْتَ الْقاهِرُ وَکَیْفَ لا اَعْزِمُ وَاَنْتَ

دوستى و تصمیم بر انجام آن در من ادامه دارد خدایا چگونه تصمیم گیرم در صورتى که تحت قهر توام و چگونه تصمیم نگیرم با اینکه

الاْمِرُ اِلهى تَرَدُّدى فِى الاْثارِ یُوجِبُ بُعْدَ الْمَزارِ فَاجْمَعْنى عَلَیْکَ

تو دستورم دهى خدایا تفکر (یا گردش ) من در آثار تو راه مرا به دیدارت دور سازد پس کردار مرا با خودت

بِخِدْمَةٍ تُوصِلُنى اِلَیْکَ کَیْفَ یُسْتَدَلُّ عَلَیْکَ بِما هُوَ فى وُجُودِهِ مُفْتَقِرٌ

بوسیله خدمتى که مرا به تو برساند چگونه استدلال شود بر وجود تو به چیزى که خود آن موجود در هستیش نیازمند

اِلَیْکَ اَیَکُونُ لِغَیْرِکَ مِنَ الظُّهُورِ ما لَیْسَ لَکَ حَتّى یَکُونَ هُوَ الْمُظْهِرَ

به تو است و آیا اساساً براى ما سواى تو ظهورى هست که در تو نباشد تا آن وسیله ظهور تو

لَکَ مَتى غِبْتَ حَتّى تَحْتاجَ اِلى دَلیلٍ یَدُلُّ عَلیْکَ وَمَتى بَعُدْتَ حَتّى

گردد تو کِى پنهان شده اى تا محتاج بدلیلى باشیم که به تو راهنمائى کند و چه وقت دور مانده اى تا

تَکُونَ الاْثارُ هِىَ الَّتى تُوصِلُ اِلَیْکَ عَمِیَتْ عَیْنٌ لا تَراکَ عَلَیْها

آثار تو ما را به تو واصل گرداند کور باد آن چشمى که تو را نبیند که مراقب

رَقیباً وَخَسِرَتْ صَفْقَةُ عَبْدٍ لَمْ تَجْعَلْ لَهُ مِنْ حُبِّکَ نَصیباً اِلهى اَمَرْتَ

او هستى و زیان کار باد سوداى آن بنده که از محبت خویش به او بهره اى ندادى خدایا فرمان دادى

بِالرُّجُوعِ اِلَى الاْثارِ فَارْجِعْنى اِلَیْکَ بِکِسْوَةِ الاْنْوارِ وَهِدایَةِ

که به آثار تو رجوع کنم پس بازم گردان بسوى خود (پس از مراجعه به آثار) به پوششى از انوار و راهنمایى

الاِْسْتِبصارِ حَتّى اَرْجِعَ اِلَیْکَ مِنْها کَما دَخَلْتُ اِلَیْکَ مِنْها مَصُونَ

و از بینش جوئى تا بازگردم بسویت پس از دیدن آثار هم چنانکه آمدم بسویت از آنها که نهادم

السِّرِّ عَنِ النَّظَرِ اِلَیْها وَمَرْفُوعَ الْهِمَّةِ عَنِ الاِْعْتِمادِ عَلَیْها اِنَّکَ عَلى

از نظر به آنها مصون مانده و همتم را از اعتماد بدانها برداشته باشم که براستى تو بر هر

کُلِّشَىٍْ قَدیرٌ اِلهى هذا ذُلّى ظاهِرٌ بَیْنَ یَدَیْکَ وَهذا حالى لا یَخْفى

چیز توانائى خدایا این خوارى من است که پیش رویت عیان و آشکار است و این حال (تباه ) من است

عَلَیْکَ مِنْکَ اَطْلُبُ الْوُصُولَ اِلَیْکَ وَبِکَ اَسْتَدِلُّ عَلَیْکَ فَاهْدِنى

که بر تو پوشیده نیست از تو خواهم که مرا به خود برسانى و بوسیله ذات تو بر تو دلیل مى جویم

بِنُورِکَ اِلَیْکَ وَاَقِمْنى بِصِدْقِ الْعُبُودِیَّةِ بَیْنَ یَدَیْکَ اِلهى عَلِّمْنى مِنْ

پس به نور خود مرا بر ذاتت راهنمائى فرما و به یادآر مرا با بندگى صادقانه در پیش رویت خدایا بیاموز به من

عِلْمِکَ الْمَخْزُونِ وَصُنّى بِسِتْرِکَ الْمَصُونِ اِلهى حَقِّقْنى بِحَقائِقِ اَهْلِ

از دانش مخزونت و محفوظم دار به پرده مصونت خدایا مرا به حقائق نزدیکان درگاهت

الْقُرْبِ وَاسْلُکْ بى مَسْلَکَ اَهْلِ الْجَذْبِ اِلهى اَغْنِنى بِتَدْبیرِکَ لى

بیاراى و به راه اهل جذبه و شوقت ببر خدایا بى نیاز کن مرا به تدبیر خودت در باره ام

عَنْ تَدْبیرى وَبِاخْتِیارِکَ عَنِ اخْتِیارى وَاَوْقِفْنى عَلى مَراکِزِ

از تدبیر خودم و به اختیار خودت از اختیار خودم و بر جاهاى

اضْطِرارى اِلهى اَخْرِجْنى مِنْ ذُلِّ نَفْسى وَطَهِّرْنى مِنْ شَکّى

بیچارگى و درماندگیم مرا واقف گردان خدایا مرا از خوارى نفسم نجات ده و پاکم کن از شک

وَشِرْکى قَبْلَ حُلُولِ رَمْسى بِکَ اَنْتَصِرُ فَانْصُرْنى وَعَلَیْکَ اَتَوَکَّلُ فَلا

و شرک خودم پیش از آنکه داخل گورم گردم به تو یارى جویم پس تو هم یاریم کن و بر تو توکل کنم پس

تَکِلْنى وَاِیّاکَ اَسْئَلُ فَلا تُخَیِّبْنى وَفى فَضْلِکَ اَرْغَبُ فَلا تَحْرِمْنى

مرا وامگذار و از تو درخواست کنم پس ناامیدم مگردان و در فضل تو رغبت کرده ام پس محرومم مفرما

وَبِجَنابِکَ اَنْتَسِبُ فَلا تُبْعِدْنى وَبِبابِکَ اَقِفُ فَلا تَطْرُدْنى اِلهى

و به حضرت تو خود را بسته ام پس دورم مکن و به درگاه تو ایستاده ام پس طردم مکن خدایا

تَقَدَّسَ رِضاکَ اَنْ یَکُونَ لَهُ عِلَّةٌ مِنْکَ فَکَیْفَ یَکُونُ لَهُ عِلَّةٌ مِنّى

مبرّا است خوشنودى تو از اینکه علت و سببى از جانب تو داشته باشد پس چگونه ممکن است من سبب آن گردم

اِلهى اَنْتَ الْغَنِىُّ بِذاتِکَ اَنْ یَصِلَ اِلَیْکَ النَّفْعُ مِنْکَ فَکَیْفَ لا تَکُونُ

خدایا تو به ذات خود بى نیازى از اینکه سودى از جانب خودت به تو برسد پس چگونه از من بى نیاز نباشى

غَنِیّاً عَنّى اِلهى اِنَّ الْقَضآءَ وَالْقَدَرَ یُمَنّینى وَاِنَّ الْهَوى بِوَثائِقِ

خدایا براستى قضا و قدر مرا آرزومند مى کنند و از آن سو هواى نفس مرا به بندهاى

الشَّهْوَةِ اَسَرَنى فَکُنْ اَنْتَ النَّصیرَ لى حَتّى تَنْصُرَنى وَتُبَصِّرَنى

شهوت اسیر کرده پس تو یاور من باش تا پیروزم کنى و بینایم کنى

وَاَغْنِنى بِفَضْلِکَ حَتّى اَسْتَغْنِىَ بِکَ عَنْ طَلَبى اَنْتَ الَّذى اَشْرَقْتَ

و بوسیله فضل خویش بى نیازم گردانى تا بوسیله تو از طلب کردن بى نیاز شوم توئى که تاباندى

الاْنْوارَ فى قُلُوبِ اَوْلِیآئِکَ حَتّى عَرَفُوکَ وَوَحَّدُوکَ وَاَنْتَ الَّذى

انوار (معرفت ) را در دل اولیائت تا اینکه تو را شناختند و یگانه ات دانستند و توئى که

اَزَلْتَ الاْغْیارَ عَنْ قُلُوبِ اَحِبّائِکَ حَتّى لَمْ یُحِبُّوا سِواکَ وَلَمْ یَلْجَئُوا

اغیار و بیگانگان را از دل دوستانت براندى تا اینکه کسى را جز تو دوست نداشته و به غیر تو پناهنده و ملتجى

اِلى غَیْرِکَ اَنْتَ الْمُوْنِسُ لَهُمْ حَیْثُ اَوْحَشَتْهُمُ الْعَوالِمُ وَاَنْتَ الَّذى

نشوند و توئى مونس ایشان در آنجا که عوالم وجود آنها را به وحشت اندازد و توئى که

هَدَیْتَهُمْ حَیْثُ اسْتَبانَتْ لَهُمُ الْمَعالِمُ ماذا وَجَدَ مَنْ فَقَدَکَ وَمَا الَّذى

راهنمائیشان کنى آنگاه که نشانه ها برایشان آشکار گردد چه دارد آنکس که تو را گم کرده ؟ و چه ندارد

فَقَدَ مَنْ وَجَدَکَ لَقَدْ خابَ مَنْ رَضِىَ دُونَکَ بَدَلاً وَلَقَدْ خَسِرَ مَنْ بَغى

آنکس که تو را یافته است براستى محروم است آنکس که بجاى تو بدیگرى راضى شود و بطور حتم زیانکار است کسى که

عَنْکَ مُتَحَوِّلاً کَیْفَ یُرْجى سِواکَ وَاَنْتَ ما قَطَعْتَ الاِْحْسانَ وَکَیْفَ

از تو به دیگرى روى کند چسان مى شود بغیر تو امیدوار بود در صورتى که تو احسانت را قطع نکردى و چگونه

یُطْلَبُ مِنْ غَیْرِکَ وَاَنْتَ ما بَدَّلْتَ عادَةَ الاِْمْتِنانِ یا مَنْ اَذاقَ اَحِبّآئَهُ

از غیر تو مى توان طلب کرد با اینکه تو تغییر نداده اى شیوه عطابخشیت را اى خدائى که به دوستانت

حَلاوَةَ الْمُؤ انَسَةِ فَقامُوا بَیْنَ یَدَیْهِ مُتَمَلِّقینَ وَیا مَنْ اَلْبَسَ اَوْلِیائَهُ

شیرینى همدمى خود را چشاندى و آنها در برابرت به چاپلوسى برخاستند و اى خدائى که پوشاندى براولیاء خودت

مَلابِسَ هَیْبَتِهِ فَقامُوا بَیْنَ یَدَیْهِ مُسْتَغْفِرینَ اَنْتَ الذّاکِرُ قَبْلَ

خلعتهاى هیبت خود را پس آنها در برابرت به آمرزش خواهى بپاخواستند توئى که یاد کنى پیش از آنکه

الذّاکِرینَ وَاَنْتَ الْبادى بِالاِْحْسانِ قَبْلَ تَوَجُّهِ الْعابِدینَ وَاَنْتَ

یاد کنندگان یادت کنند و توئى آغازنده به احسان قبل از آنکه پرستش کنندگان بسویت توجه کنند و توئى

الْجَوادُ بِالْعَطآءِ قَبْلَ طَلَبِ الطّالِبینَ وَاَنْتَ الْوَهّابُ ثُمَّ لِما وَهَبْتَ لَنا

بخشنده عطا پیش از آنکه خواهندگان از تو خواهند و توئى پربخشش و سپس همان را که به ما بخشیده اى از ما

مِنَ الْمُسْتَقْرِضینَ اِلهى اُطْلُبْنى بِرَحْمَتِکَ حَتّى اَصِلَ اِلَیْکَ

به قرض مى خواهى خدایا مرا بوسیله رحمتت بطلب تا من به نعمت وصالت نائل گردم

وَاجْذِبْنى بِمَنِّکَ حَتّى اُقْبِلَ عَلَیْکَ اِلهى اِنَّ رَجآئى لا یَنْقَطِعُ عَنْکَ

و بوسیله نعمتت مرا جذب کن تا به تو رو کنم خدایا براستى امید من از تو قطع نگردد و اگرچه

وَاِنْ عَصَیْتُکَ کَما اَنَّ خَوْفى لا یُزایِلُنى وَاِنْ اَطَعْتُکَ فَقَدْ دَفَعَتْنِى

نافرمانیت کنم چنانکه ترسم و از تو زائل نشود و گرچه فرمانت برم همانا جهانیان مرا بسوى تو رانده اند

الْعَوالِمُ اِلَیْکَ وَقَدْ اَوْقَعَنى عِلْمى بِکَرَمِکَ عَلَیْکَ اِلهى کَیْفَ اَخیبُ

و آن علمى که به کرم تو دارم مرا به درگاه تو آورده خدایا چگونه نومید شوم

وَاَنْتَ اَمَلى اَمْ کَیْفَ اُهانُ وَعَلَیْکَ مُتَّکَلى اِلهى کَیْفَ اَسْتَعِزُّ وَفِى

و تو آرزوى منى و چگونه پست و خوار شوم با اینکه اعتمادم بر تو است خدایا چگونه عزت جویم با اینکه در

الذِّلَّةِ اَرْکَزْتَنى اَمْکَیْفَ لا اَسْتَعِزُّ وَاِلَیْکَ نَسَبْتَنى اِلهى کَیْفَ لا اَفْتَقِرُ

خوارى جایم دادى و چگونه عزت نجویم با اینکه به خود مُنْتَسِبَم کردى خدایا چگونه نیازمند نباشم

وَاَنْتَ الَّذى فِى الْفُقَرآءِ اَقَمْتَنى اَمْ کَیْفَ اَفْتَقِرُ وَاَنْتَ الَّذى بِجُودِکَ

با اینکه تو در نیازمندانم جاى دادى یا چگونه نیازمند باشم و توئى که به جود و بخششت

اَغْنَیْتَنى وَاَنْتَ الَّذى لا اِلهَ غَیْرُکَ تَعَرَّفْتَ لِکُلِّ شَىْءٍ فَما جَهِلَکَ

بى نیازم کردى و توئى که معبودى جز تو نیست شناساندى خود را به هر چیزو هیچ چیزى نیست که تو را نشناسد


شَىْءٌ وَاَنْتَ الَّذى تَعَرَّفْتَ اِلَىَّ فى کُلِّشَىْءٍ فَرَاَیْتُکَ ظاهِراً فى

و توئى که شناساندى خود را به من در هر چیز و من تو را آشکار در

کُلِّ شَىْءٍ وَاَنْتَ الظّاهِرُ لِکُلِّ شَىْءٍ یا مَنِ اسْتَوى بِرَحْمانِیَّتِهِ فَصارَ

هر چیز دیدم و توئى آشکار بر هر چیز اى که بوسیله مقام رحمانیت خود (بر همه چیز) احاطه کردى

الْعَرْشُ غَیْباً فى ذاتِهِ مَحَقْتَ الاْثارَ بِالاْثارِ وَمَحَوْتَ الاْغْیارَ

و عرش در ذاتش پنهان شد توئى که آثار را به آثار نابود کردى و اغیار را

بِمُحیطاتِ اَفْلاکِ الاْنْوارِ یا مَنِ احْتَجَبَ فى سُرادِقاتِ عَرْشِهِ عَنْ

به احاطه کننده هاى افلاک انوار محو کردى اى که در سراپرده هاى عرشش محتجب شد

اَنْ تُدْرِکَهُ الاْبْصارُ یا مَنْ تَجَلّى بِکَمالِ بَهآئِهِ فَتَحَقَّقَتْ عَظَمَتُهُ [مِنَ]

از اینکه دیده ها او را درک کنند اى که تجلى کردى به کمال زیبائى و نورانیت و پابرجا شد عظمتش از

الاِْسْتِوآءَ کَیْفَ تَخْفى وَاَنْتَ الظّاهِرُ اَمْ کَیْفَ تَغیبُ وَاَنْتَ الرَّقیبُ

استوارى چگونه پنهان شوى با اینکه تو آشکارى یا چگونه غایب شوى که تو نگهبان

الْحاضِرُ اِنَّکَ عَلى کُلِّشَىْءٍ قَدیرٌ وَالْحَمْدُ لِلّهِ وَحْدَهُ

و حاضرى براستى تو بر هر چیز توانائى و ستایش مخصوص خدا است تنها

و بالجمله کسى که توفیق یابد و این روز را در عرفات باشد ادعیه و اعمال بسیار دارد و بهترین اعمال در این روز دعا است و در تمام ایّام سال این روز شریف به جهت دعا امتیازى دارد و دعا از براى برادران مؤ من از زنده و مرده بسیار باید کرد و روایت وارده درحال عبدالله بن جندب رَحَمهُاللّهُ در موقف عرفات و دعاى او براى برادران مؤ من خود مشهور است و روایت زید نرسى در حال ثقه جلیل القدر معاویة بن وهب در موقف و دعاى او در حقّ یک یک از اشخاصى که در آفاق بودند و روایت او از حضرت صادق علیه السلام در فضیلت این کار شایسته ملاحظه و دیدار است و رجاء واثق از برادران دینى آنکه اقتدا به این بزرگواران نموده و مؤ منین را در دعا بر خود ایثار نموده و این گنه کار روسیاه رایکى از آن اشخاص شمرده و در حال حیات و ممات از دعاى خیر فراموشم نفرمایند و بخوان در این روز زیارت جامعه سوّم را و در آخر روز عرفه بخوان :

یا رَبِّ اِنَّ

پروردگارا همانا

ذُنُوبى لا تَضُرُّکَ وَاِنَّ مَغْفِرَتَکَ لى لا تَنْقُصُکَ فَاَعْطِنى ما لا

گناهان من زیانى به تو نزند و محققاً آمرزش تو از من نقصانى به تو نرساند پس عطا کن به من

یَنْقُصُکَ وَاغْفِرْ لى ما لایَضُرُّکَ و ایضا بخوان : اَللّهُمَّ لا تَحْرِمْنى خَیْرَ ما

آنچه را نقصانت نرساند و بیامرز برایم آنچه را زیانت نزند * * * * * * خدایا محرومم مکن از آن خیرى که

عِنْدَکَ لِشَرِّ ما عِنْدى فَاِنْ اَنْتَ لَمْ تَرْحَمْنى بِتَعَبى وَنَصَبى فَلا

نزد تو است بخاطر آن شرى که در پیش من است پس اگر تو به رنج و خستگیم رحم نمى کنى پس

تَحْرِمْنى اَجْرَ الْمُصابِ عَلى مُصیبَتِهِ

محرومم مدار از پاداش مصیبت دیده اى بر مصیبتش

مؤ لّف گوید: که سیّد بن طاوُس در ضمن ادعیه روز عرفه فرموده که چون نزدیک شود غروب آفتاب بگو بِسْمِ اللّهِ وَبِاللّهِ وَسُبْحانَ اللّهِ وَالْحَمْدُ لِلّهِ ((الدّعاء)) و این همان دعاى عشرات است که سابق گذشت پس شایسته است دعاى عشرات را که در هر صبح و شام مستحب است خواندن آن در آخر روز عرفه ترک نکنند و این اذکار عشراتى را که کفعمى نقل کرده همان اذکار آخر دعا عشرات است که سیّد نقل فرموده .


اعمال شب و روز عید قربان

شب دهم از لیالى متبرکه و از آن چهار شبى است که احیاء آنها مَندُوب است و درهاى آسمان در این شب باز است و سنّت است در آن زیارت امام حسین علیه السلام و دعاء یا دائِمَ الْفَضْلِ عَلىَ الْبَرِیَّةِ که در شب جمعه گذشت .

روز دهم روز عید قربان است و بسیار روز شریفى است و اعمال آن چند چیز است:
اوّل : غسل است که در این روز سنّت مؤ کد است و بعضى از علماء واجب دانسته اند .

دوّم : نماز عید است به همان نحو که در عید فطر ذکر شد لکن در این روز مستحب است که افطار بعد از نماز از گوشت قربانى شود .

سوّم : خواندن دعاهائى که وارد شده پیش از نماز عید و بعد از آن و در اقبال ذکر شده و شاید بهترین دعاهاى این روز دعاى چهل و هشتم صحیفه کامله باشد که اوّل آن اَللّهُمَّ هذا یَوْمٌ مُبارَکٌ است پس آن را بخواند و دعاى چهل و ششم یا مَنْ یَرْحَمُ مَنْ لا یَرْحَمُهُ الْعِبادُ را نیز بخواند .

چهارم : خواندن دعاى ندبه است که بعد از این خواهد آمد انشاءالله تعالى .

پنجم : قربانى است که سنّت مؤ کّد است .

ششم : خواندن تکبیرات است براى کسى که در منى باشد عقیب پانزده نماز که اوّلش نماز ظهر روز عید است و آخرش نماز صبح روز سیزدهم و کسانى که در سایر شهرها هستند بخوانند عقیب ده نماز از ظهر روز عید تا صبح دوازدهم و تکبیرات موافق روایت صحیح در کافى این است :

اللّهُ اَکْبَرُ اللّهُ اَکْبَرُ لا اِلهَ اِلا اللّهُ وَاللّهُ اَکْبَرُاللّهُ اَکْبَرُاللّهُ اَکْبَرُ ولِلّهِ الْحَمْدُ اللّهُ

خدا بزرگتر از توصیف است .... معبودى جز خدا نیست و خدا بزرگتر است ... و ستایش خاص خدا است

اَکْبَرُ عَلى ما هَدانا اَللّهُ اَکْبَرُ عَلى ما رَزَقَنا مِنْ بَهیمَةِ الاْنْعامِ

خدا بزرگتر است بر آنچه ما را راهنمائى کرد خدا بزرگتر است بر آنچه روزى ما کرد از چهارپایان انعام (شتر و گاو و گوسفند)

وَالْحَمْدُلِلّهِ عَلى ما اَبْلانا

و ستایش خاص خدا است براى آنکه آزمود ما را

و مستحب است تکرار این تکبیرات عقب نمازها به قدر امکان و خواندن بعد از نوافل روز پانزدهم سنه 212 ولادت حضرت امام علىّ نقى علیه السلام واقع شده

 

اعمال شب و روز عید غدیر

شب هیجدهم شب عید غدیر و شب با شرافتى است سیّد در اقبال دوازده رکعت نماز به یک سلام به کیفیتى مخصوص براى این شب با دعائى نقل کرده است .
روز هیجدهم روز عید غدیر و عیدُاللّهِ الا کْبَرْ و عید آل محمّدعَلیهمُ السلام است و عظیمترین اعیاد است و مبعوث نفرموده حق تعالى پیغمبرى را مگر آنکه عید کرده است این روز را و حرمت آن را دانسته است و نامش ‍ در آسمان روز عهد معهود است و نامش در زمین روز میثاق مَاءخوذ و جَمع مَشهُود است و روایت است که از حضرت صادق علیه السلام پرسیدند که آیا مسلمانان را عیدى هست غیر از جمعه و اضحى و فطر فرمود بلى عیدى هست که از همه حرمتش بیشتر است .
راوى گفت کدام عید است فرمود که آن روزى است که نَصْبْ کرد حضرت رسول صَلَّى اللَّهِ عَلِیهِ وَاله امیرالمؤ منین علیه السلام را به خلافت خود و فرمود که هر که من مولى و آقاى اویم پس على مولى و آقا و پیشواى او است و آن روز هیجدهم ذى الحجّه است راوى گفت که چه کار در آن روز باید کرد فرمود که باید روزه بدارید و عبادت کنید و محمد و آل محمدعَلیهمُ السلام را یاد کنید و بر ایشان صَلَوات بفرستید و وصیّت کرد رسول خداصَلَّى اللَّهِ عَلِیهِ وَ اله امیرالمؤ منین علیه السلام را که این روز را عید گرداند و هر پیغمبرى وصىّ خود را وصیّت مى کرد که این روز را عید گردانند و در حدیث ابن ابى نَصر بَزَنطى است از حضرت رضاعلیه السلام که فرمود اى پسر ابى نصر هر کجا که باشى سعى کن که روز غدیر نزد قبر مطهّر حضرت امیرالمؤ منین علیه السلام حاضر شوى بدرستى که خدا در این روز مى آمرزد از هر مرد مؤ من و زن مؤ منه گناه شصت ساله ایشان را و در این روز آزاد مى کند از آتش جهنّم دو برابر آنچه آزاد کرده است در ماه رمضان و شب قدر و شب فطر و یک درهم که در این روز به برادران مؤ من بدهى برابر است با هزار درهم که در اوقات دیگر بدهى و احسان کن در این روز به برادران مؤ من خود و شاد گردان هر مرد مؤ من و زن مؤ منه را به خدا قَسَم که اگر مردم فضیلت این روز را بدانند چنانکه باید هر آینه هر روز ده مرتبه ملائکه با ایشان مصافحه کنند و بالجمله تعظیم این روز شریف لازم و اعمال آن چند چیز است اوّل روزه که کفّاره شصت سال گناه است و در خبریست که برابر است با روزه عمر دنیا و معادل است با صد حجّ و صد عمره دویّم غسل سیّم زیارت حضرت امیرالمؤ منین علیه السلام و سزاوار است که انسان هر کجا باشد سعى کند خود را به قبر مطهر آن حضرت برساند و از براى آن جناب در این روز سه زیارت مخصوصه نقل شده که یکى از آنها زیارت معروفه به اَمینُالله است که از نزدیک و دور خوانده مى شود و آن از زیارات جامعه مطلقه است نیز و در باب زیارات بیاید انشاءالله تعالى چهارم بخواند تعویذى را که سیّد در اقبال از حضرت رسول خداصَلَّى اللَّهِ عَلِیهِ وَاله روایت کرده پنجم دو رکعت نماز کند و به سجده رود و صد مرتبه شکر خدا کند پس سر از سجده بردارد و بخواند:

اَللّهُمَّ اِنِّى اَسْئَلُکَ بِاَنَّ لَکَ الْحَمْدَ وَحْدَکَ لا شَریکَ لَکَ وَاَنَّکَ

خدایا از تو درخواست کنم بدانکه از براى تو است ستایش یگانه اى که شریک ندارى و توئى

واحِدٌ اَحَدٌ صَمَدٌ لَمْ تَلِدْ وَلَمْ تُولَدْ وَلَمْ یَکُنْ لَکَ کُفُواً اَحَدٌ وَاَنَّ

یکتاى یگانه اى بى نیاز که فرزندى ندارى و فرزند کسى نیستى و نیست برایت همتائى هیچکس و براستى

مُحَمّداً عَبْدُکَ وَرَسُولُکَ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ الِهِ یا مَنْ هُوَ کُلَّ یَوْمٍ فى

محمد بنده و رسول تو است درودهاى تو بر او و آلش باد اى که هر روز در

شَاْنٍ کَما کانَ مِنْ شَاْنِکَ اَنْ تَفَضَّلْتَ عَلَىَّ بِاَنْ جَعَلْتَنى مِنْ اَهْلِ

کارى هستى چنانچه از شاءن تو بود که بر من تفضل فرمودى به اینکه مرا از اهل

اِجابَتِکَ وَاَهْلِ دِینِکَ وَاَهْلِ دَعْوَتِکَ وَوَفَّقْتَنى لِذلِکَ فى مُبْتَدَءِ

اجابتت و از اهل دینت و اهل دعوتت قرار دادى و موفقم داشتى بدان در آغاز

خَلْقى تَفَضُّلاً مِنْکَ وَکَرَماً وَجُوداً ثُمَّ اَرْدَفْتَ الْفَضْلَ فَضْلاً وَالْجُودَ

آفرینشم از روى تفضل و کرم و بخششت سپس دنبال آوردى این فضل را به فضلى دگر و این بخشش را

جُوداً وَالْکَرَمَ کَرَماً رَاْفَةً مِنْکَ وَرَحْمَةً اِلى اَنْ جَدَّدْتَ ذلِکَ الْعَهْدَ

به بخششى دگر و این کرم را به کرمى دگر که آن هم از روى مهر و رحمتت بود تا بدانجا که تازه کردى این عهد را

لى تَجْدیداً بَعْدَ تَجدیدِکَ خَلْقى وَکُنْتُ نَسْیاً مَنْسِیّاً ناسِیاً ساهِیاً

برایم از نو پس از تجدید آفرینشم در صورتى که من در فراموشى بودم و فراموشکارى و بى خبرى

غافِلاً فَاَتْمَمْتَ نِعْمَتَکَ بِاَنْ ذَکَّرْتَنى ذلِکَ وَمَنَنْتَ بِهِ عَلَىَّ وَهَدَیْتَنى

و غفلت پس تو نعمتت را بر من تمام کردى به اینکه آن را به یادم انداختى و بدان بر من منت نهادى و بر آن راهنمائیم کردى

لَهُ فَلیَکُنْ مِنْ شَاْنِکَ یا اِلهى وَسَیِّدى وَمَولاىَ اَنْ تُتِمَّ لى ذلِکَ وَلا

پس همچنان باید از شاءن تو باشد اى معبود و آقا و مولاى من که تمام کنى برایم آن نعمت را و از

تَسْلُبَنیهِ حَتّى تَتَوَفّانى عَلى ذلِکَ وَاَنتَ عَنّى راضٍ فَاِنَّکَ اَحَقُّ

من سلب نفرمائى آن را تا هنگامى که بمیرانیم بر آن در حالى که تو از من خوشنود باشى که براستى تو سزاوارترین

المُنعِمینَ اَنْ تُتِمَّ نِعمَتَکَ عَلَىَّ اَللّهُمَّ سَمِعْنا وَاَطَعْنا وَاَجَبْنا داعِیَکَ

نعمت بخشانى که نعمتت را بر من به پایان رسانى خدایا شنیدیم و پیروى کردیم و خواننده ات را اجابت کردیم

بِمَنِّکَ فَلَکَ الْحَمْدُ غُفْرانَکَ رَبَّنا وَاِلَیکَ المَصیرُ امَنّا بِاللّهِ وَحدَهُ لا

به لطف تو پس از آن تو است حمد و آمرزشت را خواهانیم پروردگارا و به سوى تو است بازگشت ایمان داریم به خداى یگانه اى

شَریکَ لَهُ وَبِرَسُولِهِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ وَ الِهِ وَصَدَّقْنا وَاَجَبْنا

که شریک ندارد و به رسولش محمد صلى اللّه علیه و آله و تصدیق کردیم و اجابت کردیم

داعِىَ اللّهِ وَاتَّبَعْنَا الرَّسوُلَ فى مُوالاةِ مَوْلینا وَمَوْلَى الْمُؤْمِنینَ اَمیرِ

داعى خدا را و پیروى کردیم از رسول (او) در مورد دوستى و اطاعت مولایمان و مولاى مؤ منان امیر

المُؤْمِنینَ عَلِىِّ بْنِ اَبیطالِبٍ عَبْدِاللّهِ وَاَخى رَسوُلِهِ وَالصِّدّیقِ الاْکْبَرِ

مؤ منان على بن ابى طالب بنده خدا و برادر رسول او و صدیق اکبر

وَالحُجَّةِ عَلى بَرِیَّتِهِ المُؤَیِّدِ بِهِ نَبِیَّهُ وَدینَهُ الْحَقَّ الْمُبینَ عَلَماً لِدینِ

و حجت او بر آفریدگانش آنکه خداوند پیامبرش و دین حق آشکارش را بوسیله او تایید کرد نشانه و پرچم دین

اللّهِ وَخازِناً لِعِلْمِهِ وَعَیْبَةَ غَیْبِ اللّهِ وَمَوْضِعَ سِرِّ اللّهِ وَاَمینَ اللّهِ عَلى

خدا و خزینه دار دانش او و گنجینه غیب خدا و جایگاه راز خدا و امین خدا بر

خَلْقِهِ وَشاهِدَهُ فى بَرِیَّتِهِ اَللّهُمَّ رَبَّنا اِنَّنا سَمِعْنا مُنادِیاً یُنادى

خلق او و گواه او در آفریدگانش خدایا اى پروردگار ما ما شنیدیم منادى را که ندا مى کرد

لِلا یمانِ اَنْ امِنُوا بِرَبِّکُمْ فَامَنّا رَبَّنا فَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَکَفِّرْ عَنّا

براى ایمان (و مى گفت ) ایمان آورید به پروردگارتان پروردگارا ما هم ایمان آوردیم پس بیامرز گناهانمان را

سَیِّئاتِنا وَتَوَفَّنا مَعَ الاْبْرارِ رَبَّنا وَ اتِنا ما وَعَدْتَنا عَلى رُسُلِکَ وَلا

و بدیهامان را پوشیده دار و ما را با نیکان بمیران پروردگارا عطا کن به ما چیزى را که بوسیله فرستادگانت به ما وعده دادى و

تُخْزِنا یَوْمَ الْقِیمَةِ اِنَّکَ لا تُخْلِفُ الْمیعادَ فَاِنّا یا رَبَّنا بِمَنِّکَ وَلُطْفِکَ

در روز رستاخیز رسوایمان مکن که براستى تو خلف وعده نمى کنى ، پس ما اى پروردگار به احسان و لطف تو

اَجَبْنا داعِیَکَ وَاتَّبَعْنَا الرَّسُولَ وَصَدَّقْناهُ وَصَدَّقْنا مَوْلَى الْمُؤْمِنینَ

اجابت کردیم داعى تو را و پیروى کردیم از رسول تو و تصدیقش کردیم و نیز تصدیق کردیم مولاى مؤ منان را

وَکَفَرْنا بِالجِبْتِ وَالطّاغُوتِ فَوَلِّنا ما تَوَلَّیْنا وَاحْشُرْنا مَعَ اَئِمَّتِنا فَاِنّا

وکافر شدیم به جبت و طاغوت (غاصبان حقوق آن حضرت ) پس والى ما گردان آن را که ما به ولایت برگزیدیم وبا امامانمان

بِهِمْ مُؤْمِنُونَ مُوقِنُونَ وَلَهُمْ مُسَلِّمُونَ امَنّا بِسِرِّهِمْ وَعَلانِیَتِهِمْ

محشورمان کن که براستى ما بدیشان ایمان و اعتقاد داریم و تسلیم آنانیم ایمان داریم بر نهانشان و آشکارشان

وَشاهِدِهِمْ وَغائِبِهِمْ وَحَیِّهِمْ وَمَیِّتِهِمْ وَرَضینا بِهِمْ اَئِمَّةً وَقادَةً

و حاضرشان و غائبشان و زنده شان و مرده شان و خوشنودیم به امامتشان و آقائیشان و همانها ما را

وَسادَةً وَحَسْبُنا بِهِمْ بَیْنَنا وَبَیْنَ اللّهِ دُونَ خَلْقِهِ لا نَبْتَغى بِهِمْ بَدَلاً وَلا

در مابین خود و خدا از سایر خلق کافى هستند نجوئیم بجاى ایشان بدلى و

نَتَّخِذُ مِنْ دُونِهِمْ وَلیجَةً وَبَرِئْنا اِلَى اِلله مِنْ کُلِّ مَنْ نَصَبَ لَهُمْ حَرْباً

نگیریم جز ایشان همدمى (یا معتمدى ) و بیزارى جوئیم به درگاه خدا از هر که برپا کند در برابرشان جنگى

مِنَ الْجِنِّ وَالاِْنْسِ مِنَ الاْوَّلینَ وَالاْ خِرینَ وَکَفَرْنا بِالْجِبْتِ

از جن و انس از اولین و آخرین و کافر شدیم به جبت

وَالطّاغُوتِ وَالاَوثانِ الاَرْبَعَةِ وَاَشْیاعِهِمْ وَاَتْباعِهِمْ وَکُلِّ مَنْ

و طاغوت و بتهاى چهارگانه و دنبال روندگان و پیروانشان و

والاهُمْ مِنَ الْجِنِّ وَالاِْنْسِ مِنْ اَوَّلِ الدَّهرِ اِلى آخِرِهِ اَللّهُمَّ اِنّا

هر که دوستشان دارد از جن و انس از آغاز روزگار تا پایان آن خدایا تو را

نُشْهِدُکَ اَنّا نَدینُ بِما دانَ بِهِ مُحَمَّدٌ وَ الُ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ

گواه مى گیریم که ما متدین هستیم بدانچه متدین شد بدان محمد و آل محمد درود خدا بر او

وَعَلَیْهِمْ وَقَوْلُنا ما قالُوا وَدینُنا ما دانُوا بِهِ ما قالُوا بِهِ قُلْنا وَما دانُوا

وبرایشان بادوگفتارما همان است که آنهاگفتند ودین ماهمان است که آنهامتدین بدان بودندهرچه راآنان گفتند ماهم گفتیم وهرچه راآنان متدین

بِهِ دِنّا وَما اَنْکَرُوا اَنْکَرْنا وَمَنْ والَوْا والَیْنا وَمَنْ عادَوْا عادَیْنا وَمَنْ

بدان شدند ماهم شدیم وهرچه را آنان انکار کردند ماهم انکار کردیم وهرکه رادوست داشتند دوست داریم وهرکه را دشمن دارند دشمن داریم

لَعَنُوا لَعَنّا وَمَنْ تَبَرَّؤُا مِنْهُ تَبَرَّاْنا [مِنْهُ] وَمَنْ تَرَحَّمُوا عَلَیْهِ تَرَحَّمْنا

و هر که را لعن کردند لعن کنیم و از هر که بیزارى جستند بیزارى جوئیم و بر هر که ترحم کردند ترحم کنیم

عَلَیْهِ آمَنّا وَسَلَّمْنا وَرَضینا وَاتَّبَعْنا مَوالِیَنا صَلَواتُ اللّهِ عَلَیْهِمْ

ایمان آوردیم و تسلیم و خوشنود گشتیم و پیروى کردیم از سرورانمان درودهاى خدا بر ایشان باد

اَللّهُمَّ فَتَمِّمْ لَنا ذلِکَ وَلا تَسْلُبْناهُ وَاجْعَلْهُ مُسْتَقِرّاً ثابِتاً عِنْدَنا وَلا

خدایا پس تو آن را براى ما تکمیل کن و از ما سلب مفرما و آنرا پایگاهى ثابت در پیش ما قرار ده و

تَجْعَلْهُ مُسْتَعاراً وَاَحْیِنا ما اَحْیَیْتَنا عَلَیْهِ وَاَمِتْنا اِذا اَمَتَّنا عَلَیْهِ الُ

پایگاه عاریت و موقتش قرار مده و زنده مان دار بر همان تا هرگاه که زنده مان دارى و بمیرانمان بر آن هرگاه مى راندیمان ،آل

مُحَمَّدٍ اَئِمَّتُنا فَبِهِمْ نَاْتَمُّ وَاِیّاهُمْ نُوالى وَعَدُوَّهُمْ عَدُوَّ اللّهِ نُعادى

محمد پیشوایان مایند به آنها اقتدا کنیم و آنان را دوست داریم و دشمنشان را که دشمن خدا است دشمن داریم

فَاجْعَلْنا مَعَهُمْ فِى الدُّنْیا وَالاَّْخِرَةِ وَمِنَ الْمُقَرَّبینَ فَاِنّ ا بِذ لِکَ ر اضُونَ

پس ما را در دنیا و آخرت با ایشان قرار ده و از مقربان درگاهت گردان که براستى ما به همان خوشنودیم

یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ

اى مهربانترین مهربانان

پس باز به سجده رود وصد مرتبه اَلْحَمْدُلِلّهِ و صد مرتبه شُکْراًلِلّهِ بگوید و روایت شده که هر که این عمل را بجا آورد ثواب کسى داشته باشد که در روز عید غدیر نزد حضرت رسول خداصَلَّى اللَّهِ عَلِیهِ وَاله حاضر شده باشد و با آن حضرت بیعت کرده باشد بر ولایت الخبر و بهتر آنکه این نماز را نزدیک به زوال گذارد که حضرت رسول صَلَّى اللَّهِ عَلِیهِ وَ اله در آن ساعت امیر المؤ منین علیه السلام را در غدیر خُمّ به امامت و خلافت براى مردم نصب فرمود و در رکعت اوّل قدر و در دویّم توحید بخواند .

ششم : غسل کند و دو رکعت نماز کند پیش از زوال به نیم ساعت در هر رکعت حمد یک مرتبه و قُلْ هُوَاللّهُ اَحَدٌ ده مرتبه و آیة الکرسى ده مرتبه و اِنّا اَنْزَلْناهُ ده مرتبه بخواند که مقابل صد هزار حجّ و صد هزار عمره و باعث برآوردن خداوند کریم است حوائج دنیا و آخرت او را به آسانى و عافیت و مخفى نماند که در اقبال در ذکر این نماز سوره قدر مقدم بر آیة الکرسى ذکر شده و علامه مجلسى در زادالمعاد متابعت اقبال نموده و قَدْر را مقدّم داشته چنانکه احقر نیز در کتب دیگر چنین کرده ام لکن فعلاً آنچه تتبّع کرده ام آیة الکرسى را مقدّم بر قدر بیشتر دیدم و احتمال آنکه در اقبال سَهْوى شده از قلم مبارک سیّد یا ناسخین در این نماز هم در عدد حمد و هم در مقدّم داشتن قدر بر آیة الکرسى و یا آنکه این عمل مستقلى باشد غیر از آن نماز خیلى بعید است وَاللّهُ تَعالى الْع الِمُ و بهتر آنکه بعد از این نماز این دعا را بخواند رَبَّنا اِنَّنا سَمِعْنا مُنادِیاً ((الدُّعاء بطوله )).

هفتم : بخواند دعاء ندبه را

هشتم : بخواند این دعا را که سید بن طاوس از شیخ مفید نقل کرده :

اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِحَقِّ

خدایا از تو درخواست کنم به حق

مُحَمَّدٍ نَبِیِّکَ وَعَلِىٍّ وَلِیِّکَ وَالشَّاْنِ وَالْقَدْرِ الَّذى خَصَصْتَهُما بِهِ دُونَ

محمد پیامبرت و به حق على ولى تو و بدان منزلت و مرتبه اى که بدان وسیله آن دو را از سایر مخلوق خود اختصاص دادى که

خَلْقِکَ اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَعَلِی وَاَنْ تَبْدَءَ بِهِما فى کُلِّ خَیْرٍ

درود فرستى بر محمد و على و از آنان شروع کنى در دادن هر خیرى

عاجِلٍ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ الاْئِمَّةِ الْقادَةِ وَالدُّعاةِ

که فورى است خدایا درود فرست بر محمد و آل محمد پیشوایان رهبر و خوانندگان بزرگ و

السّادَةِ وَالنُّجُومِ الزّاهِرَةِ وَالاْعْلامِ الْباهِرَةِ وَساسَةِ الْعِبادِ وَاَرْکانِ

سرور و ستارگان درخشان و نشانه هاى فروزان و تدبیرکنندگان کار بندگان و پایه هاى

الْبِلادِ وَالنّاقَةِ الْمُرْسَلَةِ وَالسَّفینَةِ النّاجِیَةِ الْجارِیَةِ فِى الْلُّجَجِ

جاهاى آباد و ناقه فرستاده شده و کشتى نجات که روان است در دریاهاى ژرف

الْغامِرَةِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ خُزّانِ عِلْمِکَ وَاَرْکانِ

پرآب خدایا درود فرست بر محمد و آل محمد گنجینه هاى دانشت و پایه هاى محکم

تَوْحِیدِکَ وَدَعآئِمِ دینِکَ وَمَعادِنِ کَرامَتِکَ وَصِفْوَتِکَ مِنْ بَرِیَّتِکَ

توحید تو و ستونهاى دین تو و معدنهاى کرامتت و برگزیدگان از خلقت

وَخِیَرَتِکَ مِنْ خَلْقِکَ الاْتْقِیآءِ الاْنْقِیآءِ النُّجَبآءِ الاْبْرارِ وَالْبابِ

و بهترین آفریدگانت آن پرهیزکاران پاکیزه و برگزیدگان نیکوکار و درگاهى که مورد

الْمُبْتَلى بِهِ النّاسُ مَنْ اَتاهُ نَجى وَمَنْ اَباهُ هَوى اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى

ابتلاى مردم است هرکه بدان درگاه آمد نجات یافت و هرکه سرباز زد سقوط کرد خدایا درود فرست بر

مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اَهْلِ الذِّکْرِ الَّذینَ اَمَرْتَ بِمَسْئَلَتِهِمْ وَذَوِى

محمد و آل محمد اهل ذکرى که دستور فرمودى بپرسش مسائل از آنها

الْقُرْبَى الَّذینَ اَمَرْتَ بِمَوَدَّتِهِمْ وَفَرَضْتَ حَقَّهُمْ وَجَعَلْتَ الْجَنَّةَ مَعادَ

و خویشاوندانى که دستور فرمودى به دوست داشتنشان و حقشان را واجب کردى و بهشت را بازگشتگاه (و سرمنزل )

مَنِ اقْتَصَّ اثارَهُمْ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ کَما اَمرَوُا

کسى قرار دادى که آثارشان را پیروى کند خدایا درود فرست بر محمد و آل محمد چنانچه دستور

بِطاعَتِکَ وَنَهَوْا عَنْ مَعْصِیَتِکَ وَدَلّوُا عِبادَکَ عَلى وَحْدانِیَّتِکَ اَللّهُمَّ

پیروى تو را دادند و از نافرمانیت نهى کردند و بندگانت را بیگانگیت راهنمایى کردند خدایا

اِنّى اَسْئَلُکَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ نَبِیِّکَ وَنَجیبِکَ وَصَفْوَتِکَ وَاَمینِکَ

من از تو مى خواهم به حق محمد پیامبرت و گرامى و برگزیده و امین تو

وَرَسُولِکَ اِلى خَلْقِکَ وَبِحَقِّ اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ وَیَعْسُوبِ الدّینِ وَقاَّئِدِ

و فرستاده ات بسوى خلق و به حق امیرمؤ منان و پیشواى دین و رهبر

الْغُرِّ الْمُحَجَّلینَ الْوَصِىِّ الْوَفِىِّ وَالصِّدّیقِ الاْکْبَرِ وَالْفارُوقِ بَیْنَ

سفیدرویان آن وصى باوفا و صدیق اکبر و جداکننده بین

الْحَقِّ وَالْباطِلِ وَالشّاهِدِ لَکَ وَالدّالِّ عَلَیْکَ وَالصّادِعِ بِاَمْرِکَ

حق و باطل و گواه تو و راهنمایى کننده بر تو و آشکار کننده دستورت

وَالْمُجاهِدِ فى سَبیلِکَ لَمْ تَاْخُذْهُ فیکَ لَوْمَةُ لاَّئِمٍ اَنْ تُصَلِّىَ عَلى

و جهادکننده در راهت آنکه نگیردش (و ناراحتش نکند) درباره تو ملامت ملامت کننده اى که درود فرستى بر

مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ وَاَنْ تَجْعَلَنى فى هذَا الْیَوْمِ الَّذى عَقَدْتَ فیهِ

محمد و آل محمد و مرا قرار دهى در این روزى که بستى براى ولى خود پیمان

لِوَلِیِّکَ الْعَهْدَ فى اَعْناقِ خَلْقِکَ وَاَکْمَلْتَ لَهُمُ الّدینَ مِنَ الْعارِفینَ

(امامت ) را در گردن خلق خود و کامل گرداندى براى آنها دین را از عارفان

بِحُرْمَتِهِ وَالْمُقِرّینَ بِفَضْلِهِ مِنْ عُتَقآئِکَ وَطُلَقائِکَ مِنَ النّارِ وَلا

به حرمتش و اقرارکنندگان به فضل او از آزادشدگان و رهاشدگانت از آتش و

تُشْمِتْ بى حاسِدِى النِّعَمِ اَللّهُمَّ فَکَما جَعَلْتَهُ عیدَکَ الاْکْبَرَ وَسَمَّیْتَهُ

شاد مکن نسبت به من حسودانم را در نعمتهایت خدایا چنانچه آنرا عید بزرگ خود قرار داده اى و نامیدى آنرا

فِى السَّمآءِ یَوْمَ الْعَهْدِ الْمَعْهُودِ وَفِى الاْرْضِ یَوْمَ الْمیثاقِ الْمَاْخُوذِ

در آسمان روز عهد معهود و در زمین روز پیمان گرفتن و انجمن بازخواست

وَالجَمْعِ المَسْئُولِ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ وَاَقْرِرْ بِهِ عُیُونَنا

شده درود فرست بر محمد و آل محمد و روشن کن بوسیله اش دیدگان ما را

وَاجْمَعْ بِهِ شَمْلَنا وَلا تُضِلَّنا بَعْدَ اِذْ هَدَیْتَنا وَاجْعَلْنا لاِنْعُمِکَ مِنَ

و گردآور بدستش پراکندگى ما را و گمراهمان مکن پس از آنکه هدایتمان کردى و قرارمان ده از سپاسگزاران نعمتهایت اى

الشّاکِرینَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذى عَرَّفَنا فَضْلَ هذَا الْیَوْمِ

مهربانترین مهربانان ستایش خاص خدایى است که شناساند به ما فضیلت این روز را

وَبَصَّرَنا حُرْمَتَهُ وَکَرَّمَنا بِهِ وَشَرَّفَنا بِمَعْرِفَتِهِ وَهَدانا بِنُورِهِ یا رَسُولَ

و بینامان کرد به حرمت این روز و گرامیمان داشت بدان و شرافتمان داد به معرفتش و هدایتمان کرد به نورش اى رسول

اللّهِ یا اَمیرَ الْمُؤْمِنینَ عَلَیْکُما وَعَلى عِتْرَتِکُما وَعَلى مُحِبِّیکُما مِنّى

خدا اى امیرمؤ منان بر شما و بر عترت شما و بر دوستان شما

اَفْضَلُ السَّلامِ ما بَقِىَ اللّیْلُ وَالنَّهارُ وَبِکُما اَتَوَجَّهُ اِلىَ اللّهِ رَبّى

بهترین سلام و درود من باد تا برپاست شب و روز و بوسیله او رو کنم بسوى خدا پروردگار من

وَرَبِّکُما فى نَجاحِ طَلِبَتى وَقَضآءِ حَوآئِجى وَتَیْسیرِ اُمُورى اَللّهُمَّ

و پروردگارتان در موفق شدن به مقصودم و برآورده شدن حاجاتم و آسان شدن کارهایم خدایا

اِنّى اَسْئَلُکَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ

از تو خواهم به حق محمد و آل محمد که درود فرستى بر محمد و آل

مُحَمَّدٍ وَاَنْ تَلْعَنَ مَنْ جَحَدَ حَقَّ هذَا الْیَوْمِ وَاَنْکَرَ حُرْمَتَهُ فَصَدَّ عَنْ

محمد و لعنت کنى کسى را که انکار کند حق این روز را و انکار کند حرمتش را و جلوگیرى کرد

سَبیلِکَ لاِِطْفآءِ نُورِکَ فَاَبَى اللّهُ اِلاّ اَنْ یُتِمَّ نُورَهُ اَللّهُمَّ فَرِّجْ عَنْ اَهْلِ

از راه تو براى خاموش کردن نورت ولى خدا هم نمى خواهد جز آنکه نورش را آشکار کند خدایا گشایش ده به کار خاندان

بَیْتِ مُحَمَّدٍ نَبِیِّکَ وَاکْشِفْ عَنْهُمْ وَبِهِمْ عَنِ الْمُؤْمِنِینَ الْکُرُباتِ

محمد پیامبرت و برطرف کن از ایشان و بوسیله ایشان از اهل ایمان گرفتاریها و محنتها را

اَللّهُمَّ امْلاَءِ الاْرْضَ بِهِمْ عَدْلاً کَما مُلِئَتْ ظُلْماً وَجَوْراً وَاَنْجِزْ لَهُمْ

خدایا پرکن زمین را بوسیله ایشان از عدل و داد چنانچه پر شده از ستم و بیداد و وفا کن براى آنها

ما وَعَدْتَهُمْ اِنَّکَ لا تُخْلِفُ الْمیعادَ

آنچه را وعده دادى به آنها که براستى تو خلف وعده نمى کنى

و اگر بتواند بخواند دعاهاى مبسوطه را که سیّد در اقبال روایت کرده ....



منبع:

http://www.aviny.com/Mafatih/Motoon/Mafatih044.aspx

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی