کتاب ولایت فقیه
کتاب ولایت فقیه |
|
پدیدآور اصلی : | خمینی، روح الله رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران |
ناشر : |
موسسه تحقیقات و نشر معارف اهل البیت (ع) |
: |
|
موضوع : | ولایت فقیه |
|
|
فهرست مطالب کتاب ولایت فقیه برای مطالعه هرکدام از فهرست زیر با کلیک راست در new tab باز بفرمایید |
||
---|---|---|
|
lib.ahlolbait.com
مقدمه
(بسم اللّه الرحمن الرحیم و به نستعین) الحمد للّهِ ربِّ العالمین و صلّی اللّه علی خیر خلقه محمّد و آله اجمعین موضوع «ولایت فقیه» فرصتی است که راجع به بعضی امور و مسائل مربوط به آن صحبت شود. ولایت فقیه از موضوعاتی است که تصور آنها موجب تصدیق میشود، و چندان به برهان احتیاج ندارد. به این معنی که هر کس عقاید و احکام اسلامی را، حتی اجمالًا، دریافته باشد چون به ولایت فقیه برسد و آن را به تصور آورد، بیدرنگ تصدیق خواهد کرد، و آن را ضروری و بدیهی خواهد شناخت. این که امروز به ولایت فقیه چندان توجهی نمیشود و احتیاج به استدلال پیدا کرده، علتش اوضاع اجتماعی مسلمانان عموماً، و حوزههای علمیه خصوصاً، میباشد. اوضاع اجتماعی ما مسلمانان و وضع حوزههای علمیه ریشه تاریخی دارد که به آن اشاره میکنم.
نهضت اسلام در آغاز گرفتار یهود شد؛ و تبلیغات ضد اسلامی و دسایس فکری را نخست آنها شروع کردند و به طوری که ملاحظه میکنید، دامنه آن تا به حال کشیده شده است. بعد از آنها نوبت به طوایفی رسید که به یک معنی شیطانتر از یهودند. اینها به صورت استعمارگر از سیصد سال پیش، یا بیشتر، به کشورهای اسلامی راه پیدا کردند؛ و برای رسیدن به مطامع استعماری خود لازم دیدند که زمینههایی فراهم سازند تا اسلام را نابود کنند. قصدشان این نبود که مردم را از اسلام دور کنند تا نصرانیت نضجی بگیرد؛ چون اینها نه به نصرانیت اعتقاد داشتند و نه به اسلام؛ لکن در طول این مدت، و در اثنای جنگهای صلیبی، احساس کردند آن چه سدی در مقابل منافع مادی آنهاست و منافع مادی و قدرت سیاسی آنها را به خطر میاندازد، اسلام و احکام اسلام است و ایمانی که مردم به آن دارند. پس، به وسایل مختلف بر ضد اسلام تبلیغ و دسیسه کردند. مبلغینی که در حوزههای روحانیت درست کردند و عمالی که در دانشگاهها و مؤسسات تبلیغات دولتی یا بنگاههای انتشاراتی داشتند و مستشرقینی که در خدمت دولتهای استعمارگر هستند همه دست به دست هم داده در تحریف حقایق اسلام کار کردند. به طوری که بسیاری از مردم و افراد تحصیل کرده نسبت به اسلام گمراه و دچار اشتباه شدهاند.
اسلام دین افراد مجاهدی است که به دنبال حق و عدالتند. دین کسانی است که آزادی و استقلال میخواهند. مکتب مبارزان و مردم ضد استعمار است. اما اینها اسلام را طور دیگری معرفی کردهاند و میکنند. تصور نادرستی که از اسلام در اذهان عامه به وجود آورده و شکل ناقصی که در حوزههای علمیه عرضه میشود برای این منظور است که خاصیت انقلابی و حیاتی اسلام را از آن بگیرند، و نگذارند مسلمانان در کوشش و جنبش و نهضت باشند؛ آزادیخواه باشند؛ دنبال اجرای احکام اسلام باشند؛ حکومتی به وجود بیاورند که سعادتشان را تأمین کند؛ چنان زندگی داشته باشند که در شأن انسان است.
مثلًا تبلیغ کردند که اسلام دین جامعی نیست؛ دین زندگی نیست؛ برای جامعه نظامات و قوانین ندارد؛ طرز حکومت و قوانین حکومتی نیاورده است. اسلام فقط احکام حیض و نفاس است. اخلاقیاتی هم دارد؛ اما راجع به زندگی و اداره جامعه چیزی ندارد. تبلیغات سوء آنها متأسفانه مؤثر واقع شده است. الآن گذشته از عامه مردم، طبقه تحصیل کرده، چه دانشگاهی و چه بسیاری از محصلین روحانی، اسلام را درست نفهمیدهاند و از آن تصور خطایی دارند. همان طور که مردم افراد غریب را نمیشناسد، اسلام را هم نمیشناسد و [اسلام] در میان مردم دنیا به وضع غربت زندگی میکند. چنانچه کسی بخواهد اسلام را آن طور که هست معرفی کند، مردم به این زودیها باورشان نمیآید؛ بلکه عمال استعمار در حوزهها هیاهو و جنجال به پا میکنند.
برای این که کمی معلوم شود فرق میان اسلام و آن چه به عنوان اسلام معرفی میشود تا چه حد است، شما را توجه میدهم به تفاوتی که میان «قرآن» و کتب حدیث، با رسالههای عملیه هست: قرآن و کتابهای حدیث، که منابع احکام و دستورات اسلام است، با رسالههای عملیه، که توسط مجتهدین عصر و مراجع نوشته میشود، از لحاظ جامعیت و اثری که در زندگانی اجتماعی میتواند داشته باشد، بکلی تفاوت دارد. نسبت اجتماعیات قرآن با آیات عبادی آن، از نسبت صد به یک هم بیشتر است! از یک دوره کتاب حدیث که حدود پنجاه کتاب است و همه احکام اسلام را در بر دارد، سه چهار کتاب مربوط به عبادات و وظایف انسان نسبت به پروردگار است، مقداری از احکام هم مربوط به اخلاقیات است؛ بقیه همه مربوط به اجتماعیات، اقتصادیات، حقوق، و سیاست و تدبیر جامعه است.
شما آقایان، که نسل جوان هستید و إن شاء اللّه برای آینده اسلام مفید خواهید بود، لازم است در تعقیب مطالب مختصری که بنده عرض میکنم در طول حیات خود در معرفی نظامات و قوانین اسلام جدیت کنید. به هر صورتی که مفیدتر تشخیص میدهید، کتباً، شفاهاً، مردم را آگاه کنید که اسلام از ابتدای نهضت خود چه گرفتاریهایی داشته، و هم اکنون چه دشمنان و مصایبی دارد. نگذارید حقیقت و ماهیت اسلام مخفی بماند، و تصور شود که اسلام مانند مسیحیت اسمی و نه حقیقی چند دستور در باره رابطه بین حق و خلق است، و «مسجد» فرقی با «کلیسا» ندارد.
آن روز که در غرب هیچ خبری نبود و ساکنانش در توحش به سر میبردند و آمریکا سرزمین سرخ پوستان نیمه وحشی بود، دو مملکت پهناور ایران و روم محکوم استبداد و اشرافیت و تبعیض و تسلط قدرتمندان بودند، و اثری از حکومت مردم و قانون در آنها نبود؛ خدای تبارک و تعالی به وسیله رسول اکرم (ص) قوانینی فرستاد که انسان از عظمت آنها به شگفت میآید. برای همه امور قانون و آداب آورده است. برای انسان پیش از آن که نطفهاش منعقد شود، تا پس از آن که به گور میرود، قانون وضع کرده است. همان طور که برای وظایف عبادی قانون دارد، برای امور اجتماعی و حکومتی قانون و راه و رسم دارد. حقوق اسلام یک حقوق مترقی و متکامل و جامع است. کتابهای قطوری که از دیر زمان در زمینههای مختلف حقوقی تدوین شده، از احکام «قضا» و «معاملات» و «حدود» و «قصاص» گرفته تا روابط بین ملتها و مقررات صلح و جنگ و حقوق بین الملل عمومی و خصوصی، شمهای از احکام و نظامات اسلام است. هیچ موضوع حیاتی نیست که اسلام تکلیفی برای آن مقرر نداشته، و حکمی در باره آن نداده باشد.
دستهای اجانب برای این که مسلمین و روشن فکران مسلمان را، که نسل جوان ما باشند، از اسلام منحرف کنند، وسوسه کردهاند که اسلام چیزی ندارد، اسلام پارهای احکام حیض و نفاس است! آخوندها باید حیض و نفاس بخوانند!.
حق هم همین است. آخوندهایی که اصلًا به فکر معرفی نظریات و نظامات و جهانبینی اسلام نیستند، و عمده وقتشان را صرف کاری میکنند که آنها میگویند و سایر کتابهای [ «فصول»] اسلام را فراموش کردهاند، باید مورد چنین اشکالات و حملاتی قرار بگیرند. آنها هم تقصیر دارند؛ مگر خارجیها تنها مقصرند؟ البته بیگانگان برای مطامع سیاسی و اقتصادی که دارند، از چند صد سال پیش، اساس را تهیه کردهاند و به واسطه اهمالی که در حوزههای روحانیت شده موفق گشتهاند. کسانی در بین ما، روحانیون، بودهاند که ندانسته به مقاصد آنها کمک کردهاند تا وضع چنین شده است.
گاهی وسوسه میکنند که احکام اسلام ناقص است، مثلا آیین
دادرسی و قوانین قضایی آن چنان که باید باشد نیست. به دنبال
این وسوسه و تبلیغ، عمال انگلیس به دستور ارباب خود اساس مشروطه
را به بازی میگیرند؛ و مردم را نیز (طبق شواهد و اسنادی که
در دست است) فریب میدهند و از ماهیت جنایت سیاسی خود غافل
میسازند. وقتی که میخواستند در اوایل مشروطه قانون بنویسند و
قانون اساسی را تدوین کنند، مجموعه حقوقی بلژیکیها را از سفارت
بلژیک قرض کردند، و چند نفری (که من اینجا نمیخواهم اسم ببرم)
قانون اساسی را از روی آن نوشتند و نقایص آن را از
مجموعههای حقوقی فرانسه و انگلیس به اصطلاح «ترمیم» نمودند! و
برای گول زدن ملت، بعضی از احکام اسلام را ضمیمه کردند! اساس
قوانین را از آنها اقتباس کردند و به خورد ملت ما دادند. این
مواد قانون اساسی و متمم آن که مربوط به سلطنت و ولایتعهدی و
امثال آن است، کجا از اسلام است؟ اینها همه ضد اسلامی است؛
ناقض طرز حکومت و احکام اسلام است. سلطنت و ولایتعهدی همان است
که اسلام بر آن خط بطلان کشیده، و بساط آن را در صدر اسلام
در ایران و رُم شرقی و مصر و یمن بر انداخته است. رسول اکرم
(ص) در مکاتیب مبارکش که به امپراتور روم شرقی (هراکلیوس) و
شاهنشاه ایران نوشته، آنها را دعوت کرده که از طرز حکومت شاهنشاهی و امپراطوری دست بردارند؛
از این که بندگان خدا را وادار به پرستش و اطاعت مطلقه خود
کنند دست بردارند؛ و بگذارند مردم خدای یگانه و بیشریک را، که
سلطان حقیقی است بپرستند. سلطنت و ولایتعهدی همان طرز حکومت شوم و
باطلی است که حضرت سید الشهداء (ع) برای جلوگیری از برقراری
آن قیام فرمود و شهید شد. برای این که زیر بار ولایتعهدی یزید نرود
و سلطنت او را به رسمیت نشناسد قیام فرمود، و همه مسلمانان را
به قیام دعوت کرد. اینها از اسلام نیست. اسلام سلطنت و
ولایتعهدی ندارد. اگر نقص به این معنی باشد، اسلام ناقص است!
چنانکه اسلام برای ربا خواری و بانکداری توأم با ربا خواری و برای
پیاله فروشی و فحشا هم «قانون» و «مقررات» ندارد؛ چون اساساً اینها
را حرام کرده است. این هیئتهای حاکمه
دست نشانده استعمار که میخواهند در بلاد اسلامی چنین کارهایی را رواج بدهند، البته اسلام را ناقص میبینند، و مجبورند برای این کارها قانونش را از انگلیس و فرانسه و بلژیک، و اخیراً از آمریکا، وارد کنند! این که اسلام مقرراتی برای سر و صورت دادن به این کارهای ناروا ندارد، از کمالات اسلام است؛ از افتخارات اسلام است.
توطئهای که دولت استعماری انگلیس در آغاز مشروطه کرد به دو منظور بود: یکی، که در همان موقع فاش شد، این بود که نفوذ روسیه تزاری را در ایران از بین ببرد. و دیگری همین که با آوردن قوانین غربی احکام اسلام را از میدان عمل و اجرا خارج کند.
تحمیل قوانین بیگانه بر جامعه اسلامی ما منشاء گرفتاریها و مشکلات بسیار شده است. اشخاص مطلعی الان در عدلیه هستند که از قوانین دادگستری و طرز کار آن شکایتها دارند. اگر کسی گرفتار دادگستری فعلی ایران یا سایر کشورهای مشابه آن شود، یک عمر باید زحمت بکشد تا مطلبی را ثابت کند. وکیل متبحری که در جوانی دیده بودیم میگفته محاکمهای را که بین دو دسته است من تا آخر عمرم در میان قوانین و چرخ و پر دستگاه دادگستری میچرخانم! و بعد از من پسرم این کار را ادامه خواهد داد! الان درست همین طور شده است؛ مگر در مورد پروندههایی که اعمال نفوذ میشود که البته به سرعت، ولی به ناحق رسیدگی و تمام میشود. قوانین فعلی دادگستری برای مردم جز زحمت، جز بازماندن از کار و زندگی، جز این که استفادههای غیر مشروع از آنها بشود نتیجهای ندارد. کمتر کسی به حقوق حقه خود میرسد. تازه در حل و فصل دعاوی همه جهات باید رعایت شود، نه این که [فقط] هر کس به حق خود برسد. باید ضمناً وقت مردم، کیفیت زندگی و کارهای طرفین دعوی ملاحظه شود و هر چه سادهتر و سریعتر انجام بگیرد. دعوایی که آن وقتها قاضی شرع در ظرف دو سه روز حل و فصل میکرد، حالا در بیست سال هم تمام نمیشود! در این مدت، جوانان، پیر مردان و مستمندان باید هر روز صبح تا عصر به دادگستری بروند و در راهروها و پشت میزها سرگردان باشند؛ آخرش هم معلوم نمیشود که چه شد. هر کدام که زرنگتر و برای رشوه دادن دست و دل بازتر باشند، کار خود را به ناحق هم که شده زودتر از پیش میبرند؛ و گر نه تا آخر عمر باید بلا تکلیف و سرگردان بمانند.
گاهی در کتابها و روز نامههایشان مینویسند که احکام جزایی
اسلام احکام خشنی است! حتی یک نفر با کمال بی آبرویی نوشته بود
احکام خشنی است که از اعراب پیدا شده است! این خشونت عرب است که این گونه احکام آورده است! من
تعجب میکنم، اینها چه گونه فکر میکنند! از طرفی اگر برای ده
گرم هروئین چندین نفر را بکشند میگویند قانون است! (10 نفر را
مدتی پیش و یک نفر را هم اخیراً برای 10 گرم هروئین کشتند. و این
چیزی است که ما اطلاع پیدا کردیم.) وقتی این قوانین خلاف
انسانی جعل میشود، به نام این که میخواهند جلو فساد را بگیرند
خشونت ندارد! من نمیگویم هروئین بفروشند، لکن مجازاتش این نیست.
باید جلوگیری شود، اما مجازاتش باید متناسب با آن باشد. اگر شارب
الخمر را هشتاد تازیانه بزنند خشونت دارد، اما اگر کسی را برای 10
گرم هروئین اعدام کنند خشونت ندارد! در صورتی که بسیاری از
این مفاسد که در جامعه پیدا شده از شرب خمر است. تصادفاتی
که در راهها واقع میشود، خودکشیها، آدم کشیها، بسیاری از آنها
معلول شرب خمر است. استعمال هروئین میگویند بسا از اعتیاد به
شرب خمر است، مع ذلک، اگر کسی شراب بخورد اشکالی ندارد؛ چون
غرب این کار را کرده است! و لهذا آزاد میخرند و میفروشند. اگر
بخواهند فحشا را، که شرب خمر یکی از واضحترین مصادیق آن است،
جلوگیری کنند و یک نفر را هشتاد تازیانه بزنند، یا زنا کاری
را صد تازیانه بزنند، یا محصنه یا محصن را رجم کنند،
وامصیبتاست! ای وای که این چه حکم خشنی است! و از عرب پیدا
شده است! در صورتی که احکام جزایی اسلام برای جلوگیری از
مفاسد یک ملت بزرگ آمده است. فحشا، که تا این اندازه دامنه پیدا
کرده که نسلها را ضایع، جوانها را فاسد، و کارها را تعطیل
میکند، همه دنبال همین عیاشیهایی است که راهش را باز کردند و
به تمام معنا دامن میزنند و از آن ترویج میکنند. حال اگر
اسلام بگوید برای جلوگیری از فساد در نسل جوان یک نفر را در
محضر عموم شلاق بزنند، خشونت دارد؟
از آن طرف کشتاری که قریب پانزده سال است به دست اربابهای این هیئتهای حاکمه در ویتنام واقع میشود، و چه بودجههایی خرج شده و چه خونهایی ریخته شده است، اشکالی ندارد! اما اگر اسلام برای این که مردم را در برابر قوانینی که برای بشر مفید است خاضع کند، فرمان دفاع یا جنگ بدهد، و چند نفر مفسد و فاسد را بکشد، میگویند این جنگ چرا شده است؟
تمام اینها، نقشههایی است که از چند صد سال پیش کشیده شده؛
و بتدریج دارند اجرا میکنند و نتیجه میگیرند. ابتدا مدرسهای در
جایی تأسیس کردند و ما چیزی نگفتیم و غفلت کردیم، امثال ما هم
غفلت کردند که جلو آن را بگیرند و نگذارند اصلًا تأسیس شود. کم
کم زیاد شد، و حالا ملاحظه میفرمایید که مبلغین آنها به تمام
دهات و قصبات رفتهاند و بچههای ما را نصرانی یا بی دین
میکنند. نقشه آن است که ما را عقبمانده نگه
دارند، و به همین حالی که هستیم و زندگی نکبتباری که داریم نگه دارند، تا بتوانند از سرمایههای ما، از مخازن زیر زمینی و منابع و زمینها و نیروی انسانی ما استفاده کنند. میخواهند ما گرفتار و بیچاره بمانیم، فقرای ما در همین بدبختی بمانند و به احکام اسلام که مسأله فقر و فقرا را حل کرده است، تسلیم نشوند و آنان و عمالشان در کاخهای بزرگ بنشینند و آن زندگانی مرفه و کذایی را داشته باشند.
اینها نقشههایی است که دامنهاش حتی به حوزههای دینی و
علمی رسیده است؛ به طوری که اگر کسی بخواهد راجع به حکومت
اسلام و وضع حکومت اسلام صحبتی بکند، باید با تقیه صحبت کند، و با
مخالفت استعمارزدگان روبرو شود. چنانچه پس از نشر چاپ اول این
کتاب، عمال سفارت (سفارت رژیم شاه در عراق) به پا خاسته و
حرکات مذبوحانهای کردند و خود را بیش از پیش رسوا نمودند. اکنون
کار به اینجا رسیده که لباس جندی (سربازی)، را جزو خلاف مروت و
عدالت میدانند! در صورتی که ائمه دین ما
جُندی (سرباز) بودند؛ سردار بودند؛ جنگی بودند. در جنگهایی که شرحش را در تاریخ ملاحظه میفرمایید با لباس سربازی به جنگ میرفتند؛ آدم میکشتند؛ کشته میدادند. امیر المؤمنین (ع) «خود» بر سر مبارک میگذاشت و زره بر تن میکرد و شمشیر حمایل داشت. حضرت امام حسن (ع) و سید الشهداء چنین بودند. بعد هم فرصت ندادند و گر نه حضرت باقر (ع) هم این طور میبود حالا مطلب به اینجا رسیده که پوشیدن لباس جندی مضر به عدالت انسان است! و نباید لباس جندی پوشید! و اگر بخواهیم حکومت اسلامی تشکیل دهیم، باید با همین عبا و عمامه تشکیل حکومت دهیم، و الّا خلاف مروت و عدالت است! اینها موج همان تبلیغاتی است که به اینجا رسیده؛ و ما را به اینجا رسانیده است که حالا محتاجیم زحمت بکشیم، تا اثبات کنیم که اسلام هم قواعد حکومتی دارد.
این است وضع ما. خارجیها به واسطه تبلیغاتی که کردهاند و مبلغینی که داشتهاند این اساس را درست کردهاند. قوانین قضایی و سیاسی اسلام را تمام از اجرا خارج کردهاند؛ و به جای آن مطالب اروپایی نشاندهاند، تا اسلام را کوچک کنند و از جامعه اسلامی طرد کنند؛ و عمالشان را روی کار بیاورند و آن سوء استفادهها را بکنند.
نقش تخریبی و فاسد کننده استعمار را گفتیم؛ حالا عوامل درونی بعضی از افراد جامعه خودمان را باید بر آن اضافه کنیم. و آن خود باختگی آنهاست در برابر پیشرفت مادی استعمارگران. وقتی کشورهای استعمارگر با پیشرفت علمی و صنعتی یا به حساب استعمار و غارت ملل آسیا و آفریقا، ثروت و تجملاتی فراهم آوردند، اینها خود را باختند. فکر کردند راه پیشرفت صنعتی این است که قوانین و عقاید خود را کنار بگذارند! همین که آنها مثلًا به کره ماه رفتند، اینها خیال میکنند باید قوانین خود را کنار بگذارند! رفتن به کره ماه چه ربطی دارد به قوانین اسلامی؟
مگر نمیبینند که کشورهایی با قوانین و نظامات اجتماعی متضاد توانستهاند در پیشرفت صنعتی و علمی و تسخیر فضا با هم رقابت کنند، و با هم پیش دنیا این طور است که جعل قانون به تنهایی فایده ندارد و سعادت بشر را تأمین نمیکند. پس از تشریع قانون، باید قوه مجریهای به وجود آید. در یک تشریع یا در یک حکومت، اگر قوه مجریه نباشد، نقص وارد است.
به همین جهت، اسلام همان طور که جعل قوانین کرده، قوه مجریه هم قرار داده است. «ولیّ امر» متصدی قوه مجریه قوانین هم هست. اگر پیغمبر اکرم (ص) خلیفه تعیین نکند، ما بَلَّغَ رِسالتَهُ، «رسالت» خویش را به پایان نرسانده است. ضرورت اجرای احکام و ضرورت قوه مجریه و اهمیت آن در تحقق رسالت و ایجاد نظام عادلانهای که مایه خوشبختی بشر است، سبب شده که تعیین جانشین مرادف اتمام رسالت باشد.
در زمان رسول اکرم (ص) این طور نبود که فقط قانون را بیان و ابلاغ کنند؛ بلکه آن را اجرا میکردند. رسول اللّه (ص) مجری قانون بود. مثلًا قوانین جزایی را اجرا میکرد: دست سارق را میبرید؛ حد میزد؛ رجم میکرد. خلیفه هم برای این امور است. خلیفه قانونگذار نیست. خلیفه برای این است که احکام خدا را که رسول اکرم (ص) آورده اجرا کند. اینجاست که تشکیل حکومت و برقراری دستگاه اجرا و اداره لازم میآید. اعتقاد به ضرورت تشکیل حکومت و برقراری دستگاه اجرا و اداره جزئی از ولایت است؛ چنانکه مبارزه و کوشش برای آن از اعتقاد به ولایت است. درست توجه کنید. همان طور که آنها بر ضد شما اسلام را بد معرفی کردهاند، شما اسلام را آن طور که هست معرفی کنید؛ ولایت را چنانکه هست معرفی کنید. بگویید ما که به ولایت معتقدیم و به این که رسول اکرم (ص) تعیین خلیفه کرده و خدا او را واداشته تا تعیین خلیفه کند و «ولیّ امر» مسلمانان را تعیین کند، باید به ضرورت تشکیل حکومت معتقد باشیم؛ و باید کوشش کنیم که دستگاه اجرای احکام و اداره امور برقرار شود. مبارزه در راه تشکیل حکومت اسلامی لازمه اعتقاد به ولایت است. شما قوانین اسلام و آثار اجتماعی و فواید آن را بنویسید و نشر کنید. روش و طرز تبلیغ و فعالیت خودتان را تکمیل کنید. توجه داشته باشید که شما وظیفه دارید حکومت اسلامی تأسیس کنید. اعتماد به نفس داشته باشید، و بدانید که از عهده این کار بر میآیید. استبداد و استعمار و حکومت دست نشاندگی را در هم میریزد. لذا هر وقت آدمی پیدا شد، یا او را کشتند؛ یا زندانی و تبعیدش کردند؛ یا لکهدارش کردند که «سیاسی» است! این آخوند «سیاسی» است! پیغمبر (ص) هم سیاسی بود. این تبلیغ سوء را عمال سیاسی استعمال میکنند تا شما را از سیاست کنار بزنند، و از دخالت در امور اجتماعی باز دارند؛ و نگذارند با دولتهای خائن و سیاستهای ضد ملی و ضد اسلامی مبارزه کنید؛ و آنها هر کاری میخواهند بکنند و هر غلطی میخواهند بکنند؛ کسی نباشد جلو آنها را بگیرد.
قانونگذاری به تنهایی سعادت بشر را تأمین نمیکند. پس از تشریح قانون بایستی قوه مجریهای به وجود آید. قوه مجریه است که قوانین و احکام دادگاهها را اجرا میکند؛ و ثمره قوانین و احکام عادلانه دادگاهها را عاید مردم میسازد. به همین جهت، اسلام همان طور که قانونگذاری کرده، قوه مجریه هم قرار داده است. «ولیّ امر» متصدی قوه مجریه هم هست.
سنت و رویه رسول اکرم (ص)
سنت و رویه پیغمبر اکرم (ص) دلیل بر لزوم تشکیل حکومت است. زیرا:
اولًا، خود تشکیل حکومت داد. و تاریخ گواهی میدهد که تشکیل حکومت داده و به اجرای قوانین و برقراری نظامات اسلام پرداخته، و به اداره جامعه برخاسته است: والی به اطراف میفرستاده؛ به قضاوت مینشسته، و قاضی نصب میفرموده؛ سفرایی به خارج و نزد رؤسای قبایل و پادشاهان روانه میکرده؛ معاهده و پیمان میبسته؛ جنگ را فرماندهی میکرده. و خلاصه احکام حکومتی را به جریان میانداخته است.
ثانیاً، برای پس از خود به فرمان خدا تعیین «حاکم» کرده است. وقتی خداوند متعال برای جامعه پس از پیامبر اکرم (ص) تعیین حاکم میکند، به این معناست که حکومت پس از رحلت رسول اکرم (ص) نیز لازم است و چون رسول اکرم (ص) با وصیت خویش فرمان الهی را ابلاغ مینماید، ضرورت تشکیل حکومت را نیز میرساند.
ضرورت استمرار اجرای احکام
بدیهی است ضرورت اجرای احکام که تشکیل حکومت رسول اکرم (ص) را لازم آورده، منحصر و محدود به زمان آن حضرت نیست؛ و پس از رحلت رسول اکرم (ص) نیز ادامه دارد. طبق آیه شریفه، احکام اسلام محدود به زمان و مکانی نیست، و تا ابد باقی و لازم الاجراست. تنها برای زمان رسول اکرم (ص) نیامده، تا پس از آن متروک شود و دیگر حدود و قصاص، یعنی قانون جزای اسلام، اجرا نشود؛ یا انواع مالیاتهای مقرر گرفته نشود؛
دفاع کنیم؛ یا امروز مالیات و جزیه و خراج و خمس و زکات نباید گرفته شود؛ قانون کیفری اسلام و دیات و قصاص باید تعطیل شود. هر که اظهار کند که تشکیل حکومت اسلامی ضرورت ندارد، منکر ضرورت اجرای احکام اسلام شده، و جامعیت احکام و جاودانگی دین مبین اسلام را انکار کرده است.
رویّه امیر المؤمنین علی بن أبی طالب (ع)
پس از رحلت رسول اکرم (ص) هیچ یک از مسلمانان در این معنا که حکومت لازم است تردید نداشت. هیچ کس نگفت حکومت لازم نداریم. چنین حرفی از هیچ کس شنیده نشد. در ضرورت تشکیل حکومت همه اتفاق نظر داشتند. اختلاف فقط در کسی بود که عهدهدار این امر شود و رئیس دولت باشد. لهذا، پس از رسول اکرم (ص)، در زمان متصدیان خلافت و زمان حضرت امیر (ع) هم حکومت تشکیل شد، سازمان دولتی وجود داشت و اداره و اجرا صورت میگرفت.
ماهیت و کیفیت قوانین اسلام
دلیل دیگر بر لزوم تشکیل حکومت، ماهیت و کیفیت قوانین اسلام (احکام شرع)
ثانیاً، با دقت در ماهیت و کیفیت احکام شرع در مییابیم که اجرای آنها و عمل به آنها مستلزم تشکیل حکومت است؛ و بدون تأسیس یک دستگاه عظیم و پهناور اجرا و اداره نمیتوان به وظیفه اجرای احکام الهی عمل کرد.
ما اکنون بعضی موارد را ذکر میکنیم، آقایان به موارد دیگر هم مراجعه کنند. .....
منبع: